(Translated by https://www.hiragana.jp/)
کاربر:Aghajanpour/اندیشه های توسعه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد پرش به محتوا

کاربر:Aghajanpour/اندیشه های توسعه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

فرهنگ، تمدن و رفتار

[ویرایش]

هدف اصلی تعلیم و تربیت این است که در رفتار فرد، یعنی در دانش، مهارت ها، عادات و نگرش های فرد تغییر مثبت ایجاد کند. روحیه هر ملت را از رفتارهایی که از مردمان آن، جلوه گر می شود، می توان بازشناخت.[۱] علوم رفتاری، واژه ای کلی ست که معمولاً، شامل مردم شناسی، جامعه شناسی و روانشناسی، درنظرگرفته شده است. گاهی، علوم اقتصادی و سیاسی نیز، تحت این عنوان آمده اند.

هریک از ما، دانشجوی علوم رفتاری هستیم. همواره، از نخستین سال های زندگی، نظاره گر کارهای دیگران بوده؛ کوشیده ایم تا آنچه که مشاهده می کنیم را تفسیر نماییم. در سراسر زندگی؛ فرد، مشغول مطالعه دیگران است. رفتار، امری تصادفی نیست؛ بلکه معلول است و در جهتی میل می کند که فرد (بر اساس منافعش)، آن را باور دارد. ثبات رویه، منشأ رفتار همه افراد است.[۲]

هر کدام از رابطه های تعریف شده در نظریه روابط چهارگانه انسان، مبنائی برای شکل گیری نظریات مختلف گردیده است. از آن جمله:

  • رابطه انسان با خویش، بر پایه روان شناسی
  • رابطه انسان با محیط، بر پایه علوم محیط زیست
  • رابطه انسان با هم نوعان، بر پایه جامعه شناسی
  • رابطه انسان با معبود، بر پایه خداشناسی

برخی از نظریات، مانند: روان شناسی اجتماعی و روان شناسی محیط بر پایه ترکیب دو گونه از روابط یاد شده شکل گرفته اند.[۳]

فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد، به عنوان عضوی از جامعه، از جامعهٔ خویش، فرامی‌گیرد، تعریف می‌کند.[۴][۵]

فرهنگ، بوجود آورنده هنجارها، نگرشها و ارزشهائی ست که از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد و کم کم، در طول زمان، دارای نوعی پایداری یا ثبات رویه می شود. هر ایدئولوژی که بر فرهنگی سایه افکند؛ می تواند که آن را اندکی تعدیل کند.[۶] نقش آفرینندگی انسان، در قبال فرهنگ، محرز است تا جائی که از فرهنگ، به عنوان بخشی از محیط یاد می شود که به دست انسان ساخته شده است.[۷]

مولفه های هفت گانه فرهنگ، به شرح زیر است:

  1. هنجارها: در اصطلاح ادبی، به گونیا، گفته می شود. عمده ترین انواع هنجارها، عبارتند از: سنت های عامه، آداب، شعائر و اخلاقیات.
  2. نمادها: اشاره، مضمون یا رفتاری که در روابط اجتماعی، به کار رود تا به وسیله آن، چیز دیگر را القاء یا تداعی کند.
  3. نقش ها: از مسیر نقش ها، چگونگی ارتباطات فردی و اجتماعی، شکل و سامان می یابد.
  4. بینش ها: فرهنگ یک ملت، بیش از هر چیز، تحت تاثیر بینش ها، عقاید و ایدئولوژی های حاکم بر آن است.
  5. ارزش ها: ارزش ها می گویند که چه چیز، مطلوب است و کدام روش، از نظر اجتماعی، نامطلوب و نکوهیده است.
  6. علوم و فنون: نقش علم و تکنولوژی، در تمام زمینه های زندگی انسان، تعیین کننده است.
  7. ساختارها: ساختار اجتماعی، نمایشگر فعالیت و ارتباط متقابل نقش ها ست و حقوق و تکالیف سازمان یافته میان افراد و گروه ها را مشخص می کند.

تمامی فرهنگ ها، با حرکتی کند و تدریجی، تغییر می کنند. روانشناسی اجتماعی، تغییرات در فرهنگ را با توجه به رفتارهای جمعی و ویژگی های شخصی افراد جامعه، به انگیزه ها و عواملی چند، نسبت می دهد که به برخی از آنها، اشاره می شود:

  1. نوجویی و نوآوری: تنوع طلبی، ابداع، کنجکاوی و تقلید از دیگران، از خصوصیات نوجویی فرهنگی بوده و در تغییرات فرهنگی، عامل موثری می باشد.
  2. پذیرش اجتماعی: آنگاه که عنصری (به واسطه نوجویی یا ورود از فرهنگی دیگر)، در فرهنگ، داخل شود؛ پذیرش و قبول عامه، از عوامل تغییر فرهنگی ست.
  3. طرد انتخابی: هنگامی که عنصر نو، به فرهنگی، وارد شد؛ پذیرش و مقبولیت عامه، باعث می شود که عناصری از فرهنگ، با عنوان نامتناسب، متروک شوند.
  4. تلفیق و انطباق: گاهی، برای تلفیق، انطباق و ثبوت عنصر فرهنگی تازه ای، یک نسل آدمی یا بیشتر، صرف می شود.[۸]

مجموعه ای از دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه که توانائی تولید هرچه بیشتر عناصر فرهنگی و امکان مصرف هرچه گسترده تر آن را برای افراد جامعه فراهم می سازد.[۹]

در قرن گذشته، اغلب مناطق جهان، رشد بی سابقه ای در معارف بشری، تغییرات اجتماعی و استاندارد زندگی شاهد بود. ارزیابی های ساده انگارانه از تغییراتی که در فضای زندگی انسان، مورد نیاز است؛ منجر به آثار جانبی غیرقابل پیش بینی و ناخوشایندی شده است.[۱۰]

مردم در کشورهای توسعه‌یافته به رفاه اقتصادی دست یافته‌اند ولی، احساس نمی‌کنند که زندگیشان، از کیفیت مطلوبی برخوردار باشد. پس، رشد شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) که معرف رشد اقتصادی است، نمی‌تواند معیار بهبود کیفیت زندگی مردم تلقی شود.[۱۱] از این رو، برای نخستین بار، در سال ۲۰۰۵ میلادی، واحد اطلاعاتی اکونومیست (EIU)، شاخص اقتصادی و اجتماعی جدیدی را به منظور رتبه‌بندی کشورهای جهان ارائه کرد. این معیار رتبه‌بندی کشورها را شاخص کیفیت زندگی (QLI)، نام‌گذاری کرده‌اند.[۱۲]

نقشهٔ جهانی نمایش امتیازات کیفیت زندگی

عوامل نه‌گانهٔ کیفیت زندگی و شاخص‌های به‌کار گرفته شده در نمایش چنین عواملی عبارتند از:

  1. تعالی مادی: سرانه تولید ناخالص ملی
  2. سلامتی: امید به زندگی در بدو تولد
  3. ثبات سیاسی و امنیت: نرخ ثبات سیاسی و امنیت
  4. زندگی خانوادگی: نرخ طلاق (در هر هزار نفر)
  5. زندگی اجتماعی: نرخ حضور در اماکن مذهبی یا عضویت در سندیکاها
  6. اقلیم و جغرافیا: عرض جغرافیائی، شرایط اقلیمی بین گرمتر و سردتر را مشخص می سازد.
  7. امنیت شغلی: نرخ بیکاری
  8. آزادی سیاسی: متوسط شاخص‌های آزادی‌های مدنی و سیاسی
  9. برابری جنسیتی: نسبت متوسط درآمد مرد و زن، بر اساس آخرین داده‌های در دسترس[۱۳]

شاخص کیفیت زندگی در خاورمیانه و قفقاز

[ویرایش]
رتبهٔ منطقه‌ای
شاخص کیفیت زندگی
رتبهٔ جهانی کشور یا سرزمین شاخص کیفیت زندگی
(از ۱۰)
شاخص توسعهٔ انسانی
(از ۱)
۱ ۲۳  قبرس ۷٫۰۹۷ ۰٫۸۱۰
۲ ۳۸  اسرائیل ۶٫۴۸۸ ۰٫۸۷۲
۳ ۴۱  قطر ۶٫۴۶۲ ۰٫۸۰۳
۴ ۵۰  ترکیه ۶٫۲۸۶ ۰٫۶۷۹
۵ ۵۵  کویت ۶٫۱۷۱ ۰٫۷۷۱
۶ ۶۲  بحرین ۶٫۰۳۵ ۰٫۸۰۱
۷ ۶۷  عمان ۵٫۹۱۶ ۰٫۸۴۶
۸ ۶۹  امارات متحدهٔ عربی ۵٫۸۹۹ ۰٫۸۱۵
۹ ۷۲  عربستان سعودی ۵٫۷۶۷ ۰٫۷۵۲
۱۰ ۷۵  اردن ۵٫۶۷۵ ۰٫۶۸۱
۱۱ ۸۰  مصر ۵٫۶۰۵ ۰٫۶۲۰
۱۲ ۸۵  ارمنستان ۵٫۴۲۲ ۰٫۶۹۵
۱۳ ۸۶  آذربایجان ۵٫۳۷۷ ۰٫۷۱۳
۱۴ ۸۷  گرجستان ۵٫۳۶۵ ۰٫۶۹۸
۱۵ ۸۸  ایران ۵٫۳۴۳ ۰٫۷۰۲
۱۶ ۹۳  پاکستان ۵٫۲۲۹ ۰٫۴۹۰
۱۷ ۹۷  سوریه ۵٫۰۵۲ ۰٫۵۸۹
۱۸ ۱۰۲  ترکمنستان ۴٫۸۷۰ ۰٫۶۶۹
۱۹ ۱۰۷  تاجیکستان ۴٫۷۵۴ ۰٫۵۸۰

کشورهای لبنان (با شاخص توسعهٔ انسانی ۰٫۸۰۳)، یمن (با شاخص توسعهٔ انسانی ۰٫۴۳۹) و فلسطین در این فهرست گنجانده نشده‌اند.

ابزار، به مثابه تداومی از بدن ما ست و اجازه می دهد تا کاری که دل مان می خواهد را انجام دهیم.

تاریخ و تمدن

[ویرایش]

تاريخ و روند حركت آن، مقاطع مختلف و متفاوتی را از سر گذرانده است. به طوری كه هر مقطع، مشخصات و مولفه های خاص خود را داشته و بر اساس اين شاخصه ها، شكل گرفته است.

آنان که سرگذشت خود را به یاد نسپارند محکوم به تکرار آن هستند.[۱۴]

جرج سانتایانا

آرنولد جی. توین بی، کتابی در فلسفه تاریخ و چگونگی به وجود آمدن تمدن ها، به نام بررسی تاریخ دارد که در آن، فراز و فرود تمدن ها را بررسی کرده است. وی، می گوید که تا کنون، ۲۱ تمدن، به وجود آمده که ۱۵ مورد آنها، از تاثیر یکدیگر، به وجود آمده اند. برای مثال، تمدن ایرانی، تاثیر گرفته از تمدن های پیش آریایی در ایران و میان رودان بوده است. توین بی، قبول ندارد که نژاد یا جغرافیای خاص، تنها عوامل تمدن ساز باشند و برای ثابت کردن ادعایش، می گوید که نژاد با تمدن، رابطه مستقیم ندارد. آنچه باعث می شود تا تمدنی به وجود آید، روح مبارزه طلبی با محیط است و چالش عوامل مختلف مبارزه طلبی با محیط، می تواند که باعث بروز تمدن، در جوامع انسانی شود. عواملی چون:

اما، از نظر توین بی، دو عامل شکست تمدن ها، جنگ طلبی و اختلاف طبقاتی (جنسی، اقتصادی، نژادی و ...) است که ۲۱ تمدن پیش از این را دچار نابودی و اضمحلال کرده است.

دو یا چند فرهنگ (یا روحیه یا رفتار)، در سه حالت، می توانند که با هم روبرو شوند:

  • جنگ
  • سفر و تجارت: سفر، می تواند که با انگیزه های تجاری، فرهنگی، تبلیغی، سیاسی و ... باشد. بسیاری از فرهنگ ها، اعم از آموزه های دینی، ادبیات، عرفان، رسوم و ...، با سفر، انتقال یافته اند. تجارت بازرگانان، بهمراه کالاهایشان، فرهنگ سازندگان آنها را به ارمغان می برد؛ اسلام و زبان فارسی، در چین و شرق دور، بهمین گونه و بوسیله بازرگانان، سیاحان و عارفان ایرانی، رواج پیدا کرد. همچنین، کالاهای غربی، با خود، سنت های باختر را به شرق آوردند. در دنیای امروز، جهانگردی (علاوه بر بازرگانی)، همین نقش را بازی می کند که صنعت بدون دودکش و صادرات نامرئی، نام گرفته است.
  • مهاجرت: مهاجرت، موجب آشنایی قوم ها و فرهنگ های مختلف می شود. گاهی، برخورد فرهنگ ها، منجر به انفجار فرهنگی می شود. یعنی، فرهنگ کلانی بوجود می آید که می تواند، تمدن نویی را رفم بزند.[۱۵]

تمدن، برآیندی ست از آئین و سنن اجتماعی افراد جامعه و هنگامی، تمدن درهر سرزمین یا کشوری، شکل حقیقی به خود می گیرد که در سطح جامعه، نمودهایی را دربرداشته باشد. مسیر تحولاتی که در فرهنگ و تمدن جوامع، به منصه ظهور رسیده، این اندیشه را بوجود آورده است که اصولاً، سنگ بنای فرهنگ و تمدن، در کجا گذاشته شده و ریشه آنها، از کجا نشات می گیرد؟ بدون شک، هر تمدن یا فرهنگی، منتج به تمدن یا فرهنگ دیگر، با مشخصه هایی جدیدتر شده است و تاحدودی، مهاجرت اقوام، توانسته تا در این تغییر و تحولات، دخیل باشد.[۱۶]

هگل، ایرانیان را نخستین ملت تاریخی و شاهنشاهی ایران را اولین امپراطوری تاریخ می‌داند.[۱۷]

انسان، در حدود ۸ تا ۱۰ هزار سال پیش، به تولید مواد غذائی، از طریق پرورش منظم انواع خاصی از نباتات و اهلی کردن حیوانات پرداخت. فرار از بن بست وحشی گری، یک انقلاب اقتصادی و علمی بود که شرکت کنندگان را از شکل انگل طبیعت خارج کرده و به صورت اعضای فعال آن درآورد. انقلاب کشاورزی نئولیتیک، تولید افزون طعام را پایه معیشت قرارداد و برای واحد اجتماعی، امکان گسترش در حد یک قبیله را فراهم نمود.[۱۸]

شهر و شهرسازی

[ویرایش]

شهر Ŝahr ؛ سکونتگاهی، نسبتاً بزرگ و دائمی است.[۱۹][۲۰] شهرها، خاصیت مشترکی دارند و آن، تمرکز افراد در یک فضا، برای برآوردن خواسته های مشترک شان است. در عصر حاضر، دلایل برتر، برای اثبات وجود شهر، دلایل اقتصادی است.[۲۱] سازمان ملل متحد، در سال ۱۳۶۷ خورشیدی، شهر را چنین، تعریف می کند:[۲۲]

شهر، مکانی با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی است که در آن، فعالیت اصلی مردم، غیر کشاورزی است و دارای مختصات شهری بوده که از طریق دولتی محلی، اداره می شود.

شهر، منطقه ای است که در آن، زمین، برای خانه سازی، نسبت به سایر عوامل تولید، مخصوصاً، سرمایه، در مقایسه با نواحی اطراف آن، با شدت بیشتری، مورد استفاده قرار می‌گیرد. از آنجایی که مردم، معمولاً، در نواحی نزدیک به محل سکونت خود، کار می‌کنند؛ بنابراین، شهر، با دو عامل دیگر، یعنی، اشتغال بیشتر و تولید بیشتر کالا و خدمات، نیز، توصیف می‌شود. به‌طور کلی، شهر، منطقه‌ای است که نسبت تولید و سایر عوامل تولید به زمین، در آن، بیشتر از نواحی همجوار است.[۲۳] بطور کلی، شهرها دارای سیستمهای پیچیده برای بهداشت، آب و برق، کاربری زمین، مسکن و حمل و نقل هستند و از سادگی حاکم در روستاها دورند.[۲۴]

شهرسازی (برنامه ریزی شهری)، فرآیند فنی و سیاسی است، برای هدایت و اطمینان یافتن از توسعه قاعده مند سرپناه ها و اجتماعات که شامل کنترل بکارگیری زمین و طراحی محیط زیست شهری، از جمله شبکه های حمل و نقل شهری، می شود. برنامه ریزی شهری، شامل پژوهش، تحلیل، تفکر راهبردی، معماری، طراحی شهری، مراجعات عمومی، خط مشی های توصیه شده، اجرا و مدیریت می شود.[۲۵]انسان، برای ارضای نیازهای خود، در بستری از دگرگونی های معنایی (نمادیناقتصادی، سیاسی و اجتماعی، فضا را نیز، دگرگون می کند.

در برداشت رویکرد سیاسی از شهر، بر این نکته اساسی تاکید می شود که شهرها، تبلوری از نوعی نابرابری در روابط قدرت اند که با ظهور پدیده حکومت، یعنی روابط فرماندهی - فرمانبرداری انطباق دارند. شهر را مرکز قدرتی سیاسی باید دانست که در قالب قشری اجتماعی، با خروج از حوزه مستقیم اقتصادی، کارکردی ویژه برای خود به وجود می آورد که همان، مدیریت قدرت سیاسی در جامعه است و نیز، برای به انجام رساندن این کارکرد، رابطه ای خاص با فضا ایجاد می کند که در قالب شکل گیری فضاهائی ویژه در شهر تبلور می یابد.

شهرنشینی، در آغاز قرن بیست و یکم، شکل غالب زیست، در میان اکثریت جمعیت کره زمین است و روند عمومی آن، گویای برگشت ناپذیر بودن این فرآیند و از میان رفتن تدریجی سایر اشکال زیستی ست.[۲۶]

تمدن غرب

[ویرایش]

قرون ۴ و ۵ پیش از میلاد را عصر طلائی فرهنگ و تمدن یونان می دانند. در این قرون بود که علوم، هنر و فلسفه در یونان به درجات عالی رسید و با برقراری روابط تجاری، ثروت فراوانی در شهرهای یونان متراکم شد.

در قرن پانزدهم میلادی پژوهشگران در اروپا و خاورمیانه قفسه‌های غبارآلود ساختمان‌های قدیمی را جستجو کردند و دست‌نوشته‌های یونانی و رومی را پیدا کردند و نوشته‌هایی از نویسندگان کلاسیک به دورهٔ رنسانس رسید. مطالعهٔ این آثار دانش نو نام گرفت.[۲۷]

رنسانس، برای اروپاییان، عصر جدیدی بود؛ سرشار از کامیابی‌های عظیم. بسیاری از افراد، با ژان فرسنل، موافق هستند. او، در سال‌های آغازینِ سدهٔ ۱۵ م. چنین نوشت:

جهان چرخید. یکی از بزرگ‌ترین قاره‌های زمین، یعنی قارهٔ آمریکا، کشف شد... صنعت چاپ بذر دانش را کاشت. باروت، انقلابی در روش جنگ پدید آورد. دست‌نوشته‌های باستانی احیا شد... این‌ها همگی گواه پیروزی عصر جدید (رنسانس) هستند.[۲۸]

انقلاب صنعتی

[ویرایش]

انگلستان، به خاطر پتانسیل های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراوان، در قرن هجدهم م. بستر ظهور جریانی شد که تاریخ نویسان، از آن به انقلاب صنعتی تعبیر کردند. انگلستان، جامعه ای صنعتی بود که با معیارهای آن دوره، کشوری پیشرفته به شمار می آمد. در نخستین مرحله صنعتی شدن، احداث راه آهن و صنعت نساجی، پیشگام تحول اقتصادی بودند. در اروپا، سرمایه گذاری در تکنولوژی، به منظور تولید انبوه، باعث دگرگونی های پی در پی صنعت شد. وفور کالا، کاهش قیمت را در پی داشت. کالای فراوان و ارزان بازار، تقاضای بیشتر را بوجود آورد و چرخه عرضه و تقاضای صنعتی، پشتوانه پیشرفتهای بی وقفه صنعت گشت.[۲۹]

انقلاب صنعتی و رشد سرمایه داری در کنار آن،تعادل کهن میان فعالیتهای اقتصادی و غیراقتصادی را دگرگون ساخت و حوزه بازار را به تمام بخشها گسترش داد و همه چیز را به کالای قابل مبادله تبدیل نمود. به طوری که اعتقاد به قدرت مطلق صنعت و موفقیت پولی، همه چیز را تحت الشعاع قرار داد.[۳۰]

انقلاب صنعتی، به دلیلی شرایطی که از یکسو، بر اثر تحول سریع تکنولوژی و تخصصی شدن مشاغل ایجاد شده بود و از سوی دیگر، با اوج گیری نهضت های کارگری و پیدایش اتحادیه های کارگران که خواهان دریافت مطالبات خود بودند؛ موقعیت های جدیدی در مورد مسائل انسانی محیط کار فراهم شد. تا قبل از این، نظر غالب در مورد کارگران و کارکنان، این بود که وجود آن ها، منحصراً، برای برآورده ساختن نیازهای کارفرمایان است. از این رو، به رفاه کارکنان و نیازهای فردی و اجتماعی آن ها توجه اندکی می شد. کارگران، یکی از عناصر تولید محسوب می شدند که به ارزان ترین قیمت و تا سرحد ممکن به کار گرفته می شدند. اما، گسترش سریع اعتصابات کارگری و شکل گیری اتحادیه های کارگری در دوران انقلاب صنعتی سبب شد تا برای بهبود شرایط کاری کارکنان، تحرکاتی بوجود آید.[۳۱]

انقلاب صنعتی، به عنوان محرکی نیرومند، با ایجاد نهادهای اقتصادی، اداری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ساختار شهرها را دگرگون کرد. بلکه تغییرات و تحولات شگرفی را در حیات اجتماعی شهر، به وجود آورد. بهرحال، شهرهای امروزی، با درهم شکستن بسیاری از سنت ها و ارزشهای گذشته، نه تنها، سنگ بنای اولیه جامعه، یعنی خانواده را نابود کرده است. بلکه، به رغم تماسهای فیزیکی نزدیک و صمیمانه میان افراد، روابط اجتماعی آنان را تضعیف کرده است. به قول پارک، پیشگام مطالعات مستقل جامعه شناسی شهری در آمریکا:[۳۲]

شهر، محل سکونت انسان های منجمدی است که بهم نزدیک هستند. اما، رابطه ای با یکدیگر ندارند.

مدرنیسم

[ویرایش]

از دهه ۱۸۷۰ م. توجه به بهداشت رونق گرفت و علم طب پیشرفت کرد و آگاهی به آلودگی محیطی افزایش یافت. فشارهایی از جانب مردم، برای بهبود محیط شهری پدید آمد. طبقه تحصیلکرده، اولین گروهی بودند که به حومه شهر رفتند. به تدریج، دولت، مسئولیت جمع آوری زباله و فراهم کردن آب و ... را عهده دار شد.[۳۳]

نهضت مدرن، با الهام از جنبش های اجتماعی و نوع دوستانه قرن نوزدهم میلادی، انقلاب صنعتی و تحولات سیاسی و هنری که به همراه آن، ظهور کرد؛ الگوهای معماری معمول در طراحی ساختمان ها، محلات مسکونی و زیرساخت های شهری را دگرگون ساخت. این نهضت، تکنولوژی ساختمانی جدید را معرفی کرده و آن را توسعه داد و شاید، مهمتر از آن، معماران و طراحان محیط را به مسائل اجتماعی طراحی مسکن و فضاهای عمومی متوجه ساخت. بسیاری از ساختمان ها و مکان های شهری که باین ترتیب بوجودآمدند؛ فضاهای بسیار دلپذیری هستند. در عین حال، بسیاری از انگاره های تجددگرائی (مدرنیسم)، آن گونه که پیش بینی می شد و امید می رفت؛ به انجام نرسیدند.

پانویس

[ویرایش]
  1. دکتر فلاحی، کیومرث. رفتارشناسی ایرانیان: درآمدی بر شناخت روحیات، فرهنگ و رفتار مردمان ایران. تهران: انتشارات مهکامه، چاپ چهارم، ۱۳۹۴ خ.
  2. رابینز، استیفن، رفتار سازمانی: مفاهیم، نظریه ها و کاربردها، جلد اول: فرد، صص ۱۵ تا ۱۸، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ دوازدهم
  3. جهان بخش، حیدر
  4. ادوارد تایلر، فرهنگ ابتدائی
  5. دانش‌نامهٔ رشد
  6. رابینز، استیفن. رفتار سازمانی: مفاهیم، نظریه ها و کاربردها. جلد اول، چاپ دوازدهم.
  7. جوشن لو، محسن و دکتر رضا رستمی. روانشناسی بین فرهنگی. انتشارات ارجمند، ۱۳۸۸.
  8. زهره ای، محمدعلی. درآمدی بر سایبر دیپلماسی و قدرت نرم، در عصر جهانی شدن فرهنگ، تهران:انتشارات بین المللی گاج، ۱۳۸۹
  9. دکتر محسنی، منوچهر. مقدمات جامعه شناسی. ص ۱۸۱
  10. لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری. ص۱
  11. شهیندخت خوارزمی، کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی، همشهری آنلاین، شنبه سیزدهم مردادماه ۱۳۸۶ خورشیدی.[۱]
  12. ویکی‌پدیای انگلیسی
  13. http://www.economist.com/media/pdf/QUALITY_OF_LIFE.pdf
  14. George Santayana, "The Life of Reason", Volume One, p. 82, BiblioLife, ISBN 978-0-559-47806-2
  15. دکتر فلاحی، کیومرث. رفتارشناسی ایرانیان: درآمدی بر شناخت روحیات، فرهنگ و رفتار مردمان ایران. تهران: انتشارات مهکامه، چاپ چهارم، ۱۳۹۴۴ خ.
  16. انصاری،جمال. تاریخ فرهنگ ایران؛ از آغاز تا پایان عصر پهلوی، تهران: نشر سبحان نور، چاپ دوم، ۱۳۸۷ خ.
  17. هگل، جورج (٢٠٠٤). فلسفه تاریخ. Courier Corporation. شابک ۹۷۸۰۴۸۶۴۳۷۵۵۲. صفحه ١٧٣

    The Persians are first Historical People ;Persia was the first Empire that passed away.

  18. جیمز موریس، آنتونی ادوین. تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی. ترجمه: راضیه رضازاده، تهران: دانشگاه علم و صنعت ایران، ۱۳۷۴ خ.
  19. Goodall, B. (1987) The Penguin Dictionary of Human Geography. London: Penguin.
  20. Kuper, A. and Kuper, J., eds (1996) The Social Science Encyclopedia. 2nd edition. London: Routledge.
  21. عابدین درکوش، سعید. درآمدی به اقتصاد شهری، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم، ویراست سوم، ۱۳۸۹ خورشیدی، صص ۹ تا ۱۱ و ۲۲.
  22. دکتر حسینی، سید علی. اصول و مبانی برنامه ریزی شهری و روستایی، رشت: انتشارات دریای دانش، چاپ اول، ۱۳۹۰ خ. صص ۴۹ و ۵۰.
  23. عابدین درکوش، سعید. درآمدی به اقتصاد شهری، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ سوم، ویراست سوم، ۱۳۸۹ خورشیدی، صص ۹ تا ۱۱.
  24. ترجمه از ویکی‌پدیا انگلیسی، مقاله شهر
  25. Taylor, Nigel (2007). Urban Planning Theory since 1945, London, Sage.
  26. فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ خ.
  27. رنسانس، صفحهٔ ۱۳
  28. Quited in Peter Burke, The Renaissance. London: Longman, 1964, p.1
  29. بانی مسعود، امیر. معماری غرب: ریشه ها و مفاهیم. نشر هنر معماری قرن، چاپ سوم: پائیز ۱۳۹۰ خ. ص ۱۹۵.
  30. ممتاز، فریده. جامعه شناسی شهر. ص۴۵.
  31. درویش، حسن و محمدرسول الماسی فرد. مدیریت منابع انسانی در سازمان های دولتی. دانشگاه پیام نور، ۱۳۹۴ خ.
  32. شکیبامقدم، محمد، مدیریت سازمان های محلی و شهرداری ها، موسسه انتشاراتی میر، تهران، ۱۳۸۴، صص ۲۵۳ تا ۲۵۷
  33. ممتاز، فریده. جامعه شناسی شهر. شرکت سهامی انتشار، چاپ سوم:۱۳۸۳.