غریبه و مه
غریبه و مه فیلمی به کارگردانی و نویسندگیِ بهرام بیضایی است که در سالِ ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ ساخته شد و سالِ ۱۳۵۳ به نمایش درآمد.
غریبه و مه | |
---|---|
کارگردان | بهرام بیضایی |
تهیهکننده | محمّدتقی شکرایی |
فیلمنامهنویس | بهرام بیضایی |
بازیگران | پروانه معصومی خسرو شجاعزاده منوچهر فرید عصمت صفوی ولی شیراندامی سامی تحصّنی رضا یاقوتی اسماعیل پوررضا |
موسیقی | (انتخابی) بهرام بیضایی |
فیلمبردار | مهرداد فخیمی پرویز ملکزاده |
تدوینگر | بهرام بیضایی |
شرکت تولید | شرکت سینما تئاتر رکس |
تاریخهای انتشار | ۱۳۵۳ |
مدت زمان | ۱۴۰ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
داستان
ویرایشاهالیِ یک آبادیِ پرتافتاده کنارِ دریا قایقی میبینند که به سوی ساحل میآید. قایق را از آب میگیرند و در آن غریبهای خسته و زخمی مییابند که نامش آیت (خسرو شجاعزاده) است و نمیداند چه بر سرش آمده. فقط به یاد میآورد که کسانی بر سرش ریخته بودهاند و او توانسته بگریزد. آیت در آبادی میماند و میکوشد خود را بشناسد و بداند که از کجا آمده است؛ امّا همواره نگران است که مبادا ناشناسانی که زخمیش کردهاند بازش یابند. زنی به نامِ رعنا (پروانه معصومی)، که دریا شوهرِ ماهیگیرش را به کامِ مرگ کشیده و پسنداده است، دورادور کنجکاوِ احوالِ آیت است. او داسی خونین از قایقِ آیت مییابد که علامتِ عجیبی بر رویش نقش شده؛ و اهالی آیت را به محاکمه میکشند. آیت داس را خاک میکند. اهلِ آبادی، تا که آیت با ایشان محرم باشد، وامیدارندش که دختری از دخترانِ روستا به زنی بگیرد. آیت که رعنا را برمیگزیند، درگیری و دودستگی میافتد؛ ولی رعنا نیز نمیپذیرد که تا آخرِ عمر تنها بماند. کنجکاویِ رعنا نسبت به آیت دشمنیِ خانوادهٔ شوهرِ رعنا را برمیانگیزد. برادرانِ شوهر روبروی خانهٔ رعنا نگهبانی میدهند تا آیت را دستگیر کنند، ولی آیت پیشتر به درونِ خانه رفته و با رعنا کتابی بر زمین نهاده و دست رویش گذاشته و ازدواج کردهاند. بامدادان که آیت از خانهٔ رعنا بیرون میآید، کشتنش را بیهوده میبینند، و به جایش عاقد خبر میکنند تا بیدرنگ عروسی بگیرند. همزمان با جشنِ عروسی گرگی به آبادی میزند، و شامگاهان دو ناشناس راهِ آیت را میگیرند و میخواهندش که همراهشان برود. آیت نمیپذیرد، و چندی بعد با ناشناسی میجنگد که سراغِ رعنا را میگیرد تا با خود ببرد. آیت او را میکشد. رودخانه نعش را به دریا برده و دریا به ساحل افکنده و روزهنگام جسد را از ساحل برمیگیرند. رعنا و اهل آبادی بازگشتن جسد را نتیجهٔ شومِ ازدواجی میدانند که با طبیعت سازگاری نداشتهاست. اینک آیت درمییابد که مرد ناشناس شوهر گمشدهٔ رعنا بودهاست، و این را به رعنا میگوید. همه سوگواری میکنند. شبی رعنا پنهانی قایقِ آیت را در شنِ ساحل دفن میکند. آیت همچنان نگران کسانی است که در پی اویند و در شگفت که قایقش چه شده. او با پسرک چلاق ده دوست میشود و میخواهد برایش خانهای بسازد. روزی مردی بلندبالا با جامهٔ سیاه با قایق از میانِ مهِ دریا به آبادی میآید، در آن جا گشتی میزند و پس از خریدنِ داس راهِ آمده را بازمیگردد. آیت هراسان و پریشان است. اهالی میگویند که مردِ سیاهپوش مشتریِ بازار بوده و در پیِ او نبوده. رعنا میگوید که گم شدنِ قایق کارِ او بوده، از ترسِ آن که آیت نیز مانندِ مرد پیشینش به دریا بزند و زنده برنگردد. آیت و رعنا آرامش مییابند از این که بیگانه در پیِ آیت نبودهاست و گم شدن قایق کار دیگرانی نبودهاست. روزِ بعد پنج سیاهپوشِ بیگانه سوار بر پنج قایق به آبادی میآیند و با داس در پی آیت میدوند. اهالی نیز با وحشت به کمک او میآیند، ولی دست خالی کاری نمیتوانند. هر پنج مرد را آیت و رعنا از پا درمیآورند، و سپس آیت که زخمهای فراوانی برداشته سوار بر قایق میرود تا بداند که در آن سوی آب چه خبر است؛ و رعنا از نو جامهٔ سیاه میپوشد.[۲]
فیلمنامه
ویرایشبیضایی این فیلمنامه را سالِ ۱۳۵۱ پیش از کارگردانیِ سفر نوشت، ولی هرگز به صورتِ کتاب منتشر نکرد. نسخهٔ «اصل» ِ فیلمنامه در موزهٔ سینمای ایران نگهداری میشده است.[۳]
ساخت
ویرایشاین فیلم در اسالم فیلمبرداریِ رنگی شد. چندین تعطیلیِ ناخواسته در جریانِ ساخت پیش آمد و کارِ فیلمبرداری به درازا کشید: شرکتِ سینماتئاترِ رکس از تأمینِ مخارجِ فیلم ناتوان شد و بیضایی از وزارتِ فرهنگ و هنر وام گرفت.[۴] سالِ ۱۳۵۲ فیلمبرداری به انجام رسید.
پروانه معصومی چنان شیفتهٔ محلِّ فیلمبرداری شد که سالها بعد به گیلان برگشت و زمینی خرید و خانهای ساخت و تا پایانِ عمر آنجا زندگی کرد.[۵]
جایزهها
ویرایشبه تعبیری ساده این قصه تمثیلی از زندگی است از ناشناخته آمدن، با اضطراب حیات سرکردن و به ناشناخته رهسپار شدن.
جواد مجابی، پاییزِ ۱۳۵۳[۶]
غریبه و مه . . . دست کم یک «سینما»ی فوقالعاده قوی است، که بیش از این در ایران هرگز نداشتهایم. . . . هیچ دینی به تئاتر ندارد. سینمای محض است، تصویر ناب است.
جمشید اکرمی، پاییزِ ۱۳۵۳[۷]
انگار که بهرام بیضایی فیلمش را خواب دیده است و بعد خوابش را مجسم کرده است.
بهزاد عشقی، بهارِ ۱۳۵۴[۸]
- جایزۀ ویژۀ جشنوارهٔ بینالمللی فیلم قاهره (۱۹۷۶)
- نفرتیتی نقره در اولین جشنواره فیلم قاهره برای بهترین فیلمبرداری به مهرداد فخیمی (۱۳۵۵)
- فیلم برجستهٔ سال در نهمین جشنوارهٔ فیلم لندن (انگلستان) ۱۳۵۴
عوامل
ویرایش- واروژ کریم مسیحی، دستیارِ کارگردان
- طرّاحِ صحنه و لباس: ایرج رامینفر
بازیگران
ویرایشبازیگر | گوینده | نقش |
---|---|---|
خسرو شجاعزاده | جلال مقامی | آیت |
پروانه معصومی | ژاله کاظمی | رعنا |
منوچهر فرید | حسین عرفانی | |
عصمت صفوی | عصمت صفوی | |
ولی شیراندامی | احمد رسولزاده | |
اسماعیل پوررضا | ظفر گرایی | |
سامی تحصّنی | ||
رضا یاقوتی | ||
محمّد پورستّار | ||
علی ژکان | غریبه | |
حمید طاعتی | مردی با جامهی سیاه | |
ایرج رامینفر | غریبه | |
مجید مظفّری | ||
محسن محمّدباقر | ||
پرویز مهرام | ||
مهدی بهمنپور | شوهر رعنا | |
قاسم پورشکیبا | غریبه | |
مهدی منتظر | غریبه | |
مرتضی سروش | غریبه |
نمایش
ویرایشجلال ستّاری خبر داده که به میانجیگریِ او بود که این فیلم از دولتِ وقت اجازهٔ نمایش گرفت.[۱۰] با این وجود، فروشِ خوبی نداشت.
۳۰ ژوئن و ۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳ میلادی[۱۱] نسخهای ترمیمشده از این فیلم در جشنوارهٔ سینما ریترواتوی بولونیا به نمایش درآمد[۱۲] و بیضایی نوشتهٔ کوتاهی به این مناسبت منتشر کرد.[۱۳] همین نسخه در سپتامبرِ ۲۰۲۴ در آمریکا هم به نمایش درآمد.
جستارهای وابسته
ویرایشپانویس
ویرایش- ↑ ممیز، مرتضی. حرفهای تجربه. ۴۳.
- ↑ «غریبه و مه». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ مارس ۲۰۰۷. دریافتشده در ۳ ژانویه ۲۰۲۰.
- ↑ -، «مرمت و برپایی»، ۱۲۹.
- ↑ محمودی، «سرمایه زمینی سندباد بحری»، ۱۲.
- ↑ معصومی و مدقق، «و خدایی که همین نزدیکیست»، ۴۰.
- ↑ مجابی، ««غریبه و مِه» جشنواره را نجات داد»، ۱۸.
- ↑ اکرمی، «غنچهها گل نشدند . . .»، ۲۴.
- ↑ عشقی، «دربارهٔ: غریبه و مه»، ۳۳.
- ↑ زن روز، آبانِ ۱۳۵۱، شمارهٔ ۳۹۵، ص. ۵۸
- ↑ ستاری، جلال (۱۳۹۸). «جلال ستاری؛ روایت اسطورهای». در فاضلی، نعمتالله؛ کلانی، مانی. چشماندازهای فرهنگ معاصر ایران. ج. اول: از تمنای اسطوره تا تقلای جامعه. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات. ص. ۹۴. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۴۵۲-۱۱۱-۶.
- ↑ https://festival.ilcinemaritrovato.it/en/proiezione/gharibeh-va-meh-2/
- ↑ حیدری، «غریبه و مه، تراژدی رنجها و کابوسوارهها»، ۱۲۷.
- ↑ غفوری آذر، بابک. ««کابوسهای جانگرفته انقلاب»؛ نمایش نسخههای ترمیم شده «چریکه تارا» و «غریبه و مه» بیضایی». رادیو فردا.
منابع
ویرایش- - (مهر ۱۳۸۱). «مرمت و برپایی». صنعت سینما (۲): ۱۲۷-۱۲۹.
- اکرمی، جمشید (آبان−آذر ۱۳۵۳). «غنچهها گل نشدند . .». رودکی (۳۷ و ۳۸): ۲۱−۲۶. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - حسینی، حسن, ویراستار (۱۳۹۹). راهنمای فیلم سینمای ایران. تهران: روزنه کار. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۷۸۷۶-۵۰-۳.
- حیدری، فاطمه (پاییز ۱۴۰۲). «غریبه و مه، تراژدی رنجها و کابوسوارهها». حلقه (۱): ۱۲۷−۱۲۹.
- رامینفر، ایرج (۱۳۷۹). طراحی فیلم. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی. شابک ۹۶۴-۵۷۹۹-۰۰-۷.
- شاهسیاه، عبدالله (۱۳۸۰). امیرهوشنگ اللهوردی، ویراستار. خیره به فانوس خیال: جستاری در نمادها و اسطورههای چهار فیلم بهرام بیضایی. اصفهان: انتشارات نقش خوشید. شابک ۹۶۴-۶۹۴۱-۳۴-۶.
- عشقی، بهزاد (خرداد ۱۳۵۴). «دربارهٔ: غریبه و مه». رودکی (۴۴): ۳۱−۳۳.
- علیرضائی، وحید (۱۴۰۲). فرهنگ سینمای فارسی: ۱۳۰۹−۱۳۵۷. ج. ۲. تهران: عنوان. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۷۵۰۱-۳۴-۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - فرجپور، امین (۱۳۸۰). تاریخ تحلیلی سینمای سیاسی در ایران. تهران: نامجو فرد. شابک ۹۶۴-۹۲۹۰۷-۱-۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - مجابی، جواد (۱۴ آذر ۱۳۵۳). ««غریبه و مِه» جشنواره را نجات داد». اطّلاعات (۱۴۵۷۷): ۱۸.
- محمودی، علیرضا (دی ۱۳۸۰). «سرمایه زمینی سندباد بحری». سینمای نو (۸): ۱۲-۱۳.
- معصومی، پروانه؛ مدقق، حمیدرضا (دی ۱۴۰۲). «و خدایی که همین نزدیکیست: گزیدهٔ هفت گفتوگوی منتشرنشدهٔ پروانه معصومی». فیلم امروز (۳۴): ۳۸−۴۰.
- مظفری، طناز (۲۶ مهر ۱۴۰۲). «غریبه و مه؛ یادآور سینمای پازولینی، تارکوفسکی و کوروساوا!». اعتماد (۵۶۰۵): ۱۰.
- مهرابی، مسعود, ویراستار (۱۳۹۳). صدوپنج سال اعلان و پوستر فیلم در ایران. تهران: چاپ و نشر نظر. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۵۲-۰۴۶-۴.
- ناطقی، بهنام (۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۴). ««غریبه» اما، در «مه» میماند». آیندگان (۲۲۱۶): ۶.