(Translated by https://www.hiragana.jp/)
بحث:حزب توده ایران - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد پرش به محتوا

بحث:حزب توده ایران

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
افزودن مبحث
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

منتقل شده از صفحه مقاله

[ویرایش]

حزب توده ایران در ۷ مهر ۱۳۲۰ تشکیل شد موسسان این حزب بیش از ۸۰ نفر بودند برخی ازاجتماعیون دوره مشروطه برخی از کمونیستهای زندانی در زمان رضاشاه از میان ۵۳ نفر , شماری از روشنفکران و هنرمندان کمونیستی که زندانی نشده بودند, تعدادی از سیاسیون غیرکمونیستی, گروهی از روشنفکران یا دانشگاهیان وجمعی از کمونیستهای قدیمی از جمله موسسان حزب توده به شمار می‌آیند که بسیاری ازآنان دیر یا زود حزب را ترک گفتند و برخی چون خلیل ملکی, دکتر انورخامه‌ای و جلال آل احمد دیرتر به حزب پیوستند.

حزب پس از تاسیس با استقبال بسیاری روبرو شد و توانست کارگران ,دانشجویان و زنان را سازماندهی کند. بسیاری از روشن فکران نیز به سوی حزب جلب شدند.

حزب توده ایران تا سال ۱۳۲۷ که در پی تیراندازی به شاه غیر قانونی اعلام شد , دارای یک کمیته مرکزی نوزده نفری بود که از این میان ۱۱ نفر هیات اجراییه را تشکیل می‌دادند و یکی از این ۱۱ نفر عنوان دبیر اول حزب را بر عهده داشت.

روزنامه‌ها و نشریات حزب توده در ایران از آغاز تاسیس تا انتقال حزب به خارج از کشور عبارت بود از: مردم با سردبیری جلال آل احمد – مردم آدینه با امتیاز و مدیریت رضا رادمنش (کمونیست زندانی در زمان رضا شاه از میان ۵۳ نفر) مجله ماهیانه مردم با مدیریت جلال آل احمد – رهبر به سردبیری طبری – سیاست – شهباز- دنا – به سوی آینده و... کمیته‌های ایالتی و ولایتی حزب نیز در استانهای و شهرستان‌ها نشریات خاص خود را داشتند علاوه بر این سازمانها و تشکیلات وابسته به حزب هر یک نشریاتی انتشار دادند: سازمان جوانان- سازمان زنان ایران با مدیریت و سردبیری زهرا اسکندری و... که حزب توده تعداد آنها را ۴۷ نشریه ذکر می‌کند یعنی در اوایل سال ۱۳۲۴ حدود نیمی از جراید آن زمان بوده‌است.

حزب توده ایران در سالهای ۱۳۲۳ و۱۳۲۷ دو جبهه ائتلافی از نشریات خود و برخی دیگر از مطبوعات تشکیل می‌دهد که در مقایسه با جبهه‌های مطبوعاتی دیگری که در دهه ۲۰ به وجود آمد از گستردگی و فعالیت بیشتری برخوردار بود. در تیر ماه ۱۳۲۵ به ابتکار حزب توده جبهه مؤتلف احزاب آزادیخواه از ائتلاف حزب توده ایران و حزب ایران ایجاد شد که در آبان همان سال احزاب دموکرات آذربایجان , دموکرات کردستان ,سوسیالیست و جنگل (اجتماعیون) نیز به آن پیوستند. در تیر ماه ۱۳۲۵ قوام کابینه‌ای ائتلافی با شرکت حزب دموکرات خود و احزاب ایران و توده ایران تشکیل می‌دهد که ۳ وزیر از حزب در آن عضویت داشتند.

نخستین کنگره حزب توده در ۱۰ خرداد ۱۳۲۳ با شرکت ۶۴ نماینده تشکیل شد که شامل ۶۰ مورد و ۹ موضوع بود. در ۵ اردیبهشت ۱۳۲۶ , کنگره دوم حزب با حضور ۱۱۸ عضو تشکیل شد.

با شروع نهضت ملی شدن نفت و نخست‌وزیری دکتر مصدق، حزب توده ایران به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل شد. مخالفت حزب با برخی نظرات مصدق در این دوره نقش مهمی در جنبش ملی داشت. پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و تظاهرات مردمی که منجر به نخست‌وزیری دوباره مصدق شد، حزب رویه خود را عوض کرد و به پشتیبانی مشروط از مصدق پرداخت.

در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حزب، بر خلاف تبلیغات خود در روزهای قبل از آن، نتوانست اقدام موثری در مقابله با کودتا کند و سازمان‌های حزبی تحت تعقیب و سرکوب حکومت قرار گرفتند. بخش بزرگی از رهبران حزب به خارج از کشور رفتند و بسیاری از آنان تا ۱۳۵۷ نتوانستند به ایران بازگردند. یک سال بعد از کودتا سازمان مخفی حزب در نیروهای مسلح که به سازمان افسری معروف بود کشف شد و بسیاری از اعضای آن با زندان و شکنجه و اعدام روبرو شدند.در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ (دوره سوم تحزب) حزب توده تشکیلات خود را وارد کشور نکرد و در صورتی محدودتر و با تمرکزی کمتر بازتاب فعالیت‌های خود را در خارج از کشور در حاشیه صحنه سیاسی نشان می‌داد.

در دههٔ ۱۳۴۰ حزب عملا در صحنه سیاسی ایران حضور نداشت و با انتشار نشریه و اداره یک برنامه رادیویی ارتباط با هواداران خود در داخل کشور را حفظ می‌کرد. کوششی که در اواخر این دهه برای ایجاد یک سازمان مخفی (معروف به تشکیلات تهران) در داخل ایران صورت گرفت به خاطر نفوذ سازمان امنیت در آن به جایی نرسید و به بازداشت و شکنجه و اعدام عده‌ای از توده‌ای‌ها منجر شد.

در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ (دوره چهارم تحزب) شاهد تجدید حیات نیروهای سیاسی پیشین نیستیم و احزاب و گروهای سیاسی جدید پای به میدان گزاشتند. حزب توده دیگر یگانه جریان اصلی چپ در کشور نبود و تنها به یکی از احزاب سیاسی چپ کشور بدل می‌شود. با رشد مبارزات مردمی در اواخر دههٔ ۱۳۵۰ حزب با تغییراتی در رهبری آن به فعالیت بیشتری در داخل و خارج از ایران پرداخت. با سقوط حکومت محمد رضاشاه رهبران حزب به ایران بازگشتند. حزب به رهبری نورالدین کیانوری دبیرکل آن دوباره به صحنه سیاسی ایران بازگشت. سیاست حزب در این دوره حمایت از انقلاب ایران بود.

سال ۱۳۶۲ جمهوری اسلامی رهبران و بسیاری از اعضای حزب را دستگیر کرد. عده‌ای از رهبران زیر فشار شکنجه در تلویزیون اعترافاتی کردند و گروه زیادی از اعضا و هواداران اعدام شدند یا با زندان شکنجه روبرو شدند و سرانجام ساختار تشکیلاتی این حزب در داخل ایران فرو پاشید.

بعد از سرکوب سال‌های دهه ۱۳۶۰ حزب از فعالیت در ایران بازماند. بخشی از رهبران و اعضای حزب در خارج از کشور و به طور مشخص در اروپا و آلمان مستقر شدند و فعالیت حزب را پیگیری کردند. در حال حاضر نیز حزب تودهٔ ایران به فعالیت ادامه می‌دهد و نشریهٔ "نامهٔ مردم" را منتشر می‌کند. دبیر کل کنونی آن علی خاوری است.

از جمله اعضای شاخص حزب توده می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

ایرج اسکندری - بزرگ علوی - مریم فیروز - مرتضی کیوان - خلیل ملکی - محمد رمضانی - صمد کامبخش - فریدون کشاورز - سیاوش کسرایی - عبدالحسین نوشین - م. ا. به‌آذین - هوشنگ ابتهاج - بهرام افضلی - هوشنگ - طاریان - نورالدین کیانوری - سلیمان میرزا اسکندری - رضا رادمنش

یکی از مشخص ترین و تاریخ ساز ترین حرکت‌های حزب توده تشکیل فرقه دموکرات در آذربایجان و ایجاد دولت خود مختار در این استان بود که در ۲۱ آذرماه ۱۳۲۴ با افتتاح مجلس ملی آذربایجان و معرفی کابینه پیشه وری شروع به کارکرد درست یک سال بعد در ۲۱ آذرماه ۱۳۲۵ با تصرف تبریز و فرار رهبران فرقه , عمر این دولت به پایان رسید شکست تجربه آذربایجان علاوه بر شروع فشار علیه دموکراسی در کشور, نخستین ضربه جدی به قدرت و مشروعیت حزب توده بود و بروز تشنجات و اختلافات فکری درمواضع حزب در قبال مسئله آذربایجان , صلاحیت رهبری و اطاعت کورکورانه از شوروی را در پی داشت.

چندی از مکتوبات تأليف شده ی نویسندگان در مورد حزب به قرار زیر می‌باشد. خاطرات و مصاحبه‏هاى دكتر فريدون كشاورز، دكتر نصرت‏الّله جهانشاه‏لو، انورخامه‏اى، اردشير آوانسيان، ايرج اسكندرى، نورالدين كيانورى، احسان طبرى، بابك اميرخسروى، مهدى خان بابا تهرانى، دكتر ح. نظرى(غازيانى)، م. ا. به‏آذين منوچهر كى‏مرام، مريم فيروز (فرمانفرمائيان)، راضيه ابراهيم‏زاده و سرانجام كتاب گذشته چراغ راه آينده‌است كه «براى‏يافتن مشى صحيح انقلابى». اما یکی از مشهورترین تاریخ‌های احزاب، کتاب "تاریخ احزاب سیاسی در ایران یا انقراض قاجاریه" نوشته ملک الشعرای بهار است که جلد نخست آن در سال ۱۳۲۳ منتشر شد. — پیام امضانشدهٔ قبلی را Tanin۲۲ (بحث • مشارکت‌ها) نوشته‌است. --گردآفرید ۲۲:۲۱، ۲۶ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)

حزب توده و تروریسم

[ویرایش]

جناب سیاوش خوبست که شما مثل سیمرغ کل مطالب منبع دار را حذف نمی‌کنید و ادعا نمی‌کنید که اینها آدمکشی هستند و ترور نیستند. و فقط روی رده مشکل دارید.

به نظر من در مورد ترور محمد مسعود برخی می‌گویند که فقط برخی اعضا از آن خیر داشتند و اما در مورد ترور شاه چنین چیزی به نظر نمی‌رسد (با توجه به صحبت‌های کیانوری) ولی اگر هم چنین چیزی باشد باز هم اعضای حزب در ترور مداخله داشته‌اند. در رده تروریسم در ایران تمام سازمان‌هایی که به نحوی به تروریسم مربوط می‌شوند (اعضای آن ترور کرده‌اند یا...) جای می‌گیرند. این رده رده سازمان‌های تروریستی ایران نیست.

نظر شما چیست؟ پوویا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۵۹ (UTC)پاسخ

خب تا آنجایی که من خواندم در مقاله، تنها به عملیات تروریستی چندنفر از اعضای این حزب اشاره شده در حالی که حزب تایید نمی‌کند سیاستی را برای ترور..در نتیجه نمی‌توان کل حزب را در آن رده جای داد.. ولی مقالات افرادی از این حزب که دست به ترور زده‌اند را می‌توان در رده تروریسم در ایران رده بندی کرد.. بماند که در این مورد در باب آزادی خواهانه بودن برخی ترورها (با توجه به هدف قرارگرفتن افراد نظامی و دولتی) و تروریستی بودن آن اختلاف است.. (این موضوع را نمی‌توان مثلا برای سازمان مجاهدین خلق بکار برد.. زیرا علاوه بر اینکه از سوی آمریکا و ایران، سازمان تروریستی شناخته می‌شود، در ماجرای بمب گذاری نمازجمعه توسط این سازمان، افراد غیرنظامی هدف قرار گرفته‌اند)..... در مورد شاه هم بیشتر مفهومش سوءقصد است تا ترور.. چون وی به قتل نرسیده و نافرجام بوده‌است عمل..
به نظر من هر عملی که برای هدفی (چه سیاسی، چه عقیدتی و..) افراد غیرنظامی و عادی جامعه را مورد هدف قرار دهد، تروریستی محسوب می‌گردد.. ولی خب کاربران دیگر، نظر دیگری دارند.. لذا برای همین، پیشنهاد دادم در صفحه بحث که تروریستی بودن یک فردیا سازمان و.. با توجه به دیدگاههای مربوطه طبقه بندی شود.. از دیدگاه دولت آمریکا (سپاه قدس، حزب الله لبنان، سازمان مجاهدین خلق)، از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران (سازمان مجاهدین خلق، پژاک و..)، از دیدگاه حکومت پهلوی ایران (فدائیان اسلام) و...... در نتیجه در رده بندی کردن آنها، برداشت شخصی نیز انجام نگرفته و براساس مدارک در این رده قرار گرفته‌اند.. سیاوش ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۶ (UTC)پاسخ
جناب کاربر پوویا، یکبار دیگر به صفحه بحث خود رجوع کنید و موارد و منابعی که آوردم بخوانید، بنده نگفتم که آدمکشی هستند و ترور نیستند. ترور کردن یک شخص همان کشتن یک آدم معروف یا جنجالی است که در فارسی معادل واژه assassination بکار رفته و معادل تروریسم terrorism نیست، بنده دو کتاب از گوگل بوکز آوردم تا به شما بگویم که هر قتل سیاسی یا تروری را عملیات تروریستی و تروریسم نمینامند، تروریسم تعریف مشخصی دارد که در بریتانیکا اگر بروید بخوانید، تعریف و توضیحات مربوط به ان کاملا نقل شده، ضمن اینکه روزنامه جمهوری اسلامی و وبسایتهای مغرضانه و جانبدارانه، منبع معتبری نیستند که دائم به مقاله میفزایید و حتی انها هم حزب توده را تروریست نخوانده‌اند، چقدر انرژی باید گذاشت تا این را به شما فهماند. کدام ارگان رسمی حزب توده را تروریست خوانده و یا سوقصد به شاه و یا قتل مستقل مسعود را عملیات تروریستی نامیده، منبع معتبرتان کجاست؟ --سیمرغ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۴۰ (UTC)پاسخ

این بحث در مورد رده تروریسم در ایران می‌تواند ادامه داشته باشد ولی در مورد حذف مطالب منبع دار به هیچوجه اجازه چنین کاری را به شما نمیدهم و بحثی هم در این مورد با شما ندارم.

من متعقدم اثبات‌پذیری در این مقاله به معنای آن نیست که از ما باید که بررسی کنیم که آیا مثلاً فلان مطلب مندرج در روزنامهٔ کارگزاران درست است یا نه (یعنی حقیقت دارد یا نه). درواقع اصلاً چنین کاری در هر شرایطی اشتباه است. مقاله‌ها تنها باید دربردارندهٔ مطالبی باشند که توسط مراجع معتبر انتشار یافته‌است، فارغ از اینکه آیا به نظر شخصی ما مطالب درست است یا دروغ. محک و معیار گنجاندن مطلبی در اینجا بررسی‌پذیری آن است نه حقانیتش. شما ظاهرا با این حرف به هیچوجه موافق نیستید؟! پوویا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۰۱ (UTC)پاسخ

اگر تمام بحث‌ها این است من همه را خواندم و به نظرم نمی‌شود مطالب منبع‌دار را همینجوری حذف کرد ولی نمی‌توان هم همینجوری به سازمانی انگ تروریستی بودن زد(حالا چه عملشان ترور باشد یا assassin باشد و..) باید نوشت:«سازمان فلان(اگه اشتباه نکردم باشم روزنامه کارگزاران و اعتماد ملی) حزب توده را در زمره سازمان‌های تروریستی طبقه‌بندی کرده و قتل احمد مسعود را ترروریستی می‌خواند» ولی اگر همان در منبع آن را سازمان را تروریستی نخواند و فرد را تروریست بخواند باید نوشت:«به گفته فلان، قتل احمد مسعود و ترور نافرجام محمدرضا پهلوی از اقدامات تروریستی یکی از اعضای حزب است که به گفته احمد کیانوری ارتباطی با این حزب نداشته و خودسرانه بوده‌است»در مورد رده هم نظرم بر این است که اصلا رده تروریسم در ایران نباید وجود داشته باشد زیرا گروهی به گروهی تروریست می‌گویند و گروهی مبارزان آزادی(آیا عمل سازمان خلق در نظر خودشان تروریستی است؟) و مانند ویکی انگلیسی رده:گروه‌های تروریستی ایرانی طبقه بندی شده توسط فلان باید شود نام بخش هم بهتر است به جای اقدامات تروریستی، فعالیت‌های تروریستی اعضا(یا هر چیز بهتری که به نظرتان می‌آید) باشد بهتر است:)امیرΣυζήτηση ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۶ (UTC)پاسخ

من از نظر شما چنین برداشت می‌کنم که از مطلب چیزی حذف نشود اما عنوان آن از عملیات تروریستی حزب توده به ترورهای انجام شده توسط اعضای حزب توده تغییر کند. این مورد جای فکر دارد و به نظر من تا حدود زیادی درست است. اما با حذف این رده (که پیشنهاد حذف خورده) اولا تعداد زیادی رده که مربوط به تروریسم در کشورهای مختلف است هم باید حذف شود. دوما قدم بعدی این خواهد بود که رده ترور شدگان با رده مقتولان ادغام شود و در نهایت از ترورها (که با قتل معمولی کاملا متفاوت اند) چیزی در ویکی فارسی نخواهد ماند. تکرار می‌کنم این رده رده سازمان‌های تروریست نیست بلکه مربوط به سازمان‌ها و حوادثی است که به نحوی با تروریسم ارتباط داشته‌اند یا دارند.

کیانوری هم نگفته که ربطی به حزب نداشته بلکه گفته من در حزب با اینگونه اقدامات مخالف بودم ولی دیگران به حرف من گوش ندادند و کار خودشان را کردند. در زمینه محمد مسعود هم کتاب بسیار جامعی هست که وقتی من به آن دسترسی داشته باشم می‌توانم مطالب مستند و جالبی به مقاله اضافه کنم ولی در اینکه برخی اعضای حزب توده عامل این ترور بودند هیچ شکی نیست. پوویا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۳۲ (UTC)پاسخ

جناب امیر گرامی، شما منابعی را که این کاربر در مقاله آورده خواندید (مقاله روزنامه کارگزاران و اعتماد ملی)، در این مقاله‌ها اثری از کلمه تروریست یا تروریسم وجود دارد؟ من که بالاتر با ذکر مدرک گفتم ترور یا قتل سیاسی با تروریسم فرق میکند، تروریسم یک ایسم است و یک عمل مداوم و پایدار[نیازمند منبع] که جهت ارعاب مردم و بیشتر مردم عادی را هدف قرار میدهد، با یک ترور و یک سو قصد که خود هنوز مجادله انگیز و مشکوکند و هیچکدام هم مورد تایید رهبری حزب نبوده‌اند نمیتوان یک حزب را تروریست نامید و حتی افرادی را که به ان عمل اقدام کرده‌اند با این لقب خطاب کرد. اگر ارگان رسمی، و صاحب صلاحیتی وجود دارد که تعریف تروریست را میداند و لیستی از افراد تروریست ارائه داده فقط انگاه میتوان با نسبت دادن این لقب به ان ارگان، انرا در مقاله به کار برد. آیا نویسنده مقالات روزنامه اعتماد ملی و کارگزاران در حدی هستند که بتوانند کسی را در لیست تروریستی قرار دهند و یا تروریست بنامند، شما که مدیرید و با قوانین اینجا از جمله وپ:نشریات و همینطور این قانون ویکی انگلیسی باید آشنایی داشته باشید.
If a reliable source describes a person or group using one of these words, then the description must be attributed in the article text to its source, preferably by direct quotation, and always with a verifiable citation
مقاله روزنامه کارگزاران صرفاً یک گفتگوی کوتاه با دختر محمد مسعود است و مقاله روزنامه اعتماد ملی هم یک کپی از مقاله خسرو روزبه در وبگاه موسسه مطالعات تاریخ معاصر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی. چطور میتوان تاریخچه حزب توده را بر اساس این منابع بی ارزش نوشت؟ سیمرغ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۵۸ (UTC)پاسخ
اول اینکه هر کس اقدام به ترور کند تروریست محسوب می شود. دوم دلیل شما برای معتبر نبودن این دو روزنامه با طور کاملا صریح با شیوه نامه ویکی پدیا در تضاد است. پوویا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۳۴ (UTC)پاسخ
در صفحه بحثتان دو کتاب معرفی شد و همینطور به مقاله تروریسم در بریتانیکا اشاره شد، زبان ما هم مو در آورد، هر آدمکشی و قتلی را تروریسم نمینامند. شما باید مدرک بیاورید که نیاوردید، اگر در زمینه ای اطلاعات کافی ندارید و یا شیوه بحث کردن را نمیدانید، خوب بحث نکنید و در مقالات عقیده شخصی خود را وارد ننمایید --سیمرغ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۵۲ (UTC)پاسخ
ضمناً برای تفهیم بیشتر مقاله ترور در ویکی خودمان را بخوانید. --سیمرغ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۱۵ (UTC)پاسخ

من که از همان اول با وجود رده مخالف بودم ولی دوستان متن زیر را قبول دارند و اگر پاسخ خیر است کجایش را و چرا؟:

ترور محمدرضا پهلوی

[ویرایش]

محمدرضا پهلوی دربهمن ماه ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران مورد سو قصد قرار گرفت. روایت رسمی این بود که یک متعصب مذهبی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده است. [۱]. پس از آن دولت حزب توده را منحل اعلان کرد. بعد از این اعلان، حزب به فعالیت مخفی روی‌آورد و بخشی دیگر از رهبران حزب جبرا به خارج از کشور رفتند.


نورالدین کیانوری در خاطرات خود گفته كه توسط یكی از اعضا در جریان قصد فخرايی برای ترور شاه قرار گرفته اما مدعی است ضمن پیگیری ماجرا سیاست حزب و نظر كمیته مركزی مبنی بر مغایرت رسیدن به «اهداف انقلاب از راه ترور» را به او اعلام كرده است.[۲]

ترور محمد مسعود روزنامه نگار مبارز

[ویرایش]

احسان طبری از اعضای کمیته مرکزی حزب می گوید:«در سال 23 بهمن 1326، محمد مسعود، در اثر گلوله يك تروریست(آیا اقعا همین را گفته؟) كشته شد، تا آنجا كه برای من معلوم است، ارگانهاي رسمی حزب تصوری از آن نداشتند. در اين واقعه، تروريست، سروان عباسی و آمر آن خسرو روزبه آن را در اعترافات خود افشاء كرد، مطابق توجيه او براي ايجاد يك شوك عصبی عليه دربار بود، زيرا خسرو اطمينان داشت كه قتل صدر صد به حساب دربار تمام خواهد شد.» <چه کسی محمد مسعود را کشت؟ مقاله ای از: حبیب احمدزاده خسرو روزبه در در زندان به انجام این ترور اعتراف کرد.[۳][۴]

وجود رده تروریسم در ایران به دلایل سیمرغ(و به نظر من) درست نیست :)امیرΣυζήτηση ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)پاسخ

اگر تنها دلیل تروریست بودن حزب توده، ترور محمد رضا پهلوی است، باید بگویم آن بندگان خدا نقشی نداشتند. حداکثر اینکه از آنچه قرار بود اتفاق بیافتد کم و بیش خبرکی داشتند. مریم فیروز نقش حزب را کلا انکار می کند. خود شاه هم در خاطراتش خیلی با سماجت قضیه را به حزب نچسبانده. بلکه اشاره گذرا به حزب توده و کاشانی دارد. از مجموع خاطرات و نقل قولهایی که شنیده ام، رزم آرا طراح اصلی بوده. ببخشید از بابت دخالت --دانقولا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۵ (UTC)پاسخ
اما حداقل باید پذیرفت که حزبی که اعضایش در دو ترور مهم دست داشته اند به تروریسم ارتباط دارد (نمی گویم رسما سازمانی تروریستی است) کاربر:پوویا
حتی فرض کنید که حزب دستور قتلها را صادر میکرد و نه یکی و دو تا، 100 قتل انجام میداد، بازهم نمیتوان سرخود و بدون منبع انرا تروریست نامید، تروریسم تعریف مشخصی دارد و با مبارزه انقلابی، ترور سیاسی و جنگ چریکی فرق دارد. در غیر اینصورت افرادی مثل چه گوارا، لنین، نلسون ماندلا و بسیاری دیگر تروریست نامیده خواهند شد. مثلا انها که به مبارزه و شورش مسلحانه علیه حکومتهای دیکتاتوری دست زدند و یا در جنگ با آلمان نازی خشونت به خرج دادند و در این بین همیشه تعدادی مردم عادی و بیطرف نیز کشته شده اند. حتی خود شخص شاه و ارتشی های ایران در پیش از انقلاب تروریست خواهند شد برای اینکه در زمان حکومت نظامی در سال 57 دستور تیراندازی به مردم عادی را صادر کردند و مثلا در جریان جمعه سیاه (17 شهریور 57) بیش از 900 نفر مردم عادی به دستور انان کشته شدند اما کسی اینها را تروریست نمیداند. --سیمرغ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۵۹ (UTC)پاسخ
مسئله اصلی در ویکی انگلیسی آن بود که مثلا ببرهای تامیل را تروریستی بخوانند یا گروه‌های جدایی طلب؟برای همین اصلا به کل استفاده از تروریسم مشکل دارد ولی در کل قبول دارید متن را بالا را؟ :)امیرΣυζήτηση ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۵۸ (UTC)پاسخ

در فارسی گاهی از تروریست به عنوان اسم فاعل ترور استفاده می‌کنند. میرزا رضای کرمانی هم در این معنا تروریست است که با آن تروریست زمین تا آسمان فرق می‌کند. به حزب توده که هر چیزی را می‌توان چسباند به جز تروریسم. برای اینکه این سوء تفاهم پیش نیاید، به هیچ وجه نباید از واژه تروریست در این معنا استفاده نشود. اگر هم در نقل قول آمده در پرانتز اضافه شود قاتل. در گذشته تروریسم موضوع ناشناخته‌ای بود و این سؤتفاهم‌ها پیش نمی‌امد ولی الآن تروریست را اکثرا به مفهوم عضو گروه تروریستی به‌کار می‌برند.--همان ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۱۳ (UTC)پاسخ

اگر با کلمه تروریست مشکل دارد من مشکل ندارم که به جای آن از انجام دهنده ترور، برنامه ریزی کننده ترور و امثال آن در مقاله و نام رده ها استفاده شود. اما در هر حال این مطلب و مطالب دیگری که به زودی در مورد ترورهای انجام شده وجود دارد بایستی در مقاله بمانند و اگر کسی انجام آنها را رد کرده آن را هم در کنار مطالب دال بر انجام ترور در مقاله بنویسید. البته جایی که عین کلمه تروریست در بیان شخص هست (احسان طبری) قابل حذف از مقاله نیست. پوویا ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۳ (UTC)پاسخ


درود، من در مورد ترور محمد مسعود روایت دیگرى را خوانده ام. آذرنور یكى دیگر از اعضاى سازمان افسرى در خاطرات خود با ذكر جزییات گفته است كه كه رزم آرا دستور ترور محمد مسعود را داده بود. ولى در كتاب سیر كمونیسم در ایران از انتشارات ساواك سرهنگ زیبایى این ترور را هم به حساب خسرو روزبه گذاشت و ادعا كرد كه روزبه در دادگاه اعترا ف كرده كه دستور به قتل مسعود داده است، ولى بعدها كه دفاعیات روزبه در دادگاه منتشر شد اصلا چنین مطلبى از طرف روزبه نبود، بنا براین منشا این ادعا همان كتابى است كه از طرف سازمان امنیت و اطلاعات كل كشور (ساواك) منتشر شد و بعدها هم آن را در ایران جمع كردند، پس از انقلاب بهمن و بازسازى بخشهایى از ساواك در وزارت اطلاعات منجمله بخش ضد چپ آن، آن كتاب را هم دوباره بدون اسم ناشر قبلى چاپ كردند، من خود به نسخه ایى از آن در یكى از كتاب خانه ها دسترسى دارم، ولى آبراهامیان هم مكرر از آن كتاب نقل قول آورده است، به نظر من آبراهامیان بررسى آكا دمیكى از آن دوران در آثار خود به دست میدهد.

در مورد خاطرات و نوشته هاى امثال طبرى طبعا آن چه كه در دوران زندان و بازجویى نوشته از درجه اعتبار كلا ساقط است، چون در شرایط فشار و بازجویى هر كسى میتواند هر چیزى را از دیگران منتشر كند، نمونه این كه خود طبرى در شروع یكى از جزواتى كه به نام وى نشر یافته مینویسد:

اكنون كه تحت توجهات بازجوى عزیزم مسلمان شده ام ...!!! یعنى اشاره میكند كه در دست بازجو است و به خواسته بازجوى خود مینویسد. آقاى عبدالله شهبازى تاریخنگار معاصر نیز اخیرا در جریان دعوا با حسینیان قاتل معروف قتلهاى زنجیره ایى نوشته بود كه: ...وقتى طبرى در بیمارستان در حال مرگ بود فقط من و حسین آقاى شریعتمدارى در كنارش بودیم و دست طبرى در دستان من بود، یعنى تا آخرین نفس هم گرفتا ر دستگاه امنیتى بود.ojanfar ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)پاسخ

در جواب سئوال امیر باید بگویم که متن فعلی و نوشتن آن به این نحو به هیچ وجه قابل قبول نیست. برخی دلایل خود را در صفحه بحث کاربر پوویا همان ابتدا نوشتم اکنون دلایل دیگری میفزایم. نخست در مورد اعترافات تلویزیونی سران حزب: پیشتر در صفحه بحث مقاله واقعه آمل برخی کاربران و همینطور خود بنده مفصلا توضیحاتی در مورد اعترافات در زندانهای جمهوری اسلامی و اقرارهای تلویزیونی ارائه دادند و نتیجه این شد که این گونه اعترافات منبع مناسبی برای نوشتن مقالات یا تنظیم تاریخچه یک حزب نیستند، لینکهای متعدد مثال زده شد، از جمله دو لینک در بی بی سی و همینطور کتاب اعترافات شکنجه شدگان آبراهامیان، مثلا آبراهامیان در مورد طبری اینطور مینویسد (صفحات 206 و 208):
Tabari spent the next five years in solitary confinement. But the government-controlled press left readers with the distinct impression that he was living at home giving frequent press interviews.
According to some, Tabari had become a born-again Muslim. According to others, he had recanted either because of torture or, like Galileo, at the mere sight of the rack. Whatever the truth, Tabari remained not only incarcerated but also in total isolation—even from his own family. One prisoner describes seeing him drag his partly paralyzed body to the Hosseiniyeh podium in Evin to read a long convoluted paper on the weaknesses of Marxism and the strengths of Islam—especially the fact that the world now contained over one billion Muslims. When Ladjevardi asked him to deny outright the rumor that he had cast himself into the role of a "Galileo," Tabari gave another long convoluted response that further befogged the audience.[56]
When Tabari died in 1989, the government-controlled press eulogized him as an intellectual genius who had rediscovered Islam after mastering ten languages, rubbing shoulders with luminaries, studying with the main Soviet Iranologists, and attaining fame as "one of the greatest Marxist theoreticians in the whole world."[57] Tabari had become world famous—at least in the Islamic Republic.
جمهوری اسلامی میخواسته طبری را شخصی نشان دهد که به میل خود مسلمان شده و حتی از زندان آزاد شده است. اما چنانکه در متن بالا میبینید شواهد چیز دیگری نشان میدهد و او تا پایان عمر در انفرادی به سر برده است. افرادی که اعترافات ویدیویی پس از دستگیری و شکنجه را دیدند و پیش از ان هم با طبری آشنایی داشتند و او را دیده بودند، حتما یادشان هست که طبری در ان فیلمها کاملا متفاوت با قبل از دستگیری ظاهر شده است، چنانکه یک طرف صورت او فلج به نظر میرسد و او به درستی مثل پیش نمیتوانسته صحبت کند، مثلا دو عکس خصوصی از طبری را اینجا در سایت شهبازی ببینید، این عکسها در یک محل خاصی گرفته شده اند و به نظر خانه شخصی طبری میایند، اما واقعیت چیز دیگری است او توسط وزارت اطلاعات به این محل منتقل شده و از او عکس گرفته شده تا در رسانه ها اینطور منعکس شود که طبری ازاد شده و هم اکنون در حال تحقیق بیشتر در مورد اسلام و کمالات آن؟ است. در این دو عکس نیز فلج بودن یک طرف صورت او به خاطر شکنجه مشهود است، طبری یکی از مارکسیستهای شناخته شده بود که با ده زبان زنده دنیا اشنایی کامل داشت، به تحقیق بسیار در مورد فرهنگ ایران و زبان فارسی پرداخته بود و اثار درخشانی داشت. او حتی شخصی بود که صدای اذان مسجد محل آشفته و ناراحتش میکرد. طبری با نلسون ماندلا دوست بود و بسیاری از مارکسیست های معروف ان زمان او را میشناختند و یک عامل اصلی اعدام نشدن او پادرمیانی و سفارش ماندلا و دیگر دوستان او و همینطور شوروی بود، چطور شخصی با این سوابق ناگهان پس از دستگیری همه گذشته خود را نفی میکند؟ کتاب آبراهامیان را بخوانید نوشته شده که اعترافات تلویزیونی او دیرتر از بقیه سران حزب تنظیم و پخش شده، برای اینکه وی در طول بازجوییها سکته میکند و برای مدتی تحت درمان قرار میگیرد و حتی در فیلم اعترافات همان ابتدا میگوید که به علت سکته قلبی مجبور است آهسته صحبت کند، همینطور در این کتاب به کشته شدن تقی کی منش و 13 تن دیگر از اعضای حزب در جریان بازجوییها و شکنجه ها و در نتیجه غیبت انها در کنفرانس های ویدیویی نمایشی اشاره شده است. چندین سال پس از اعترافات گالیندوپل نماینده سازمان ملل کیانوری و مریم فیروز را در زندان دیده است و در کتاب آبراهامیان نظر او و همچنین افشاگری کیانوری در صفحه 223 آمده است:
Likewise, Kianuri in his prison cell described to Galindo Pohl how he and his wife had been tortured to give false confessions. As evidence, he held up his badly set broken arm.[35] Pohl added that Maryam Firuz had difficulty hearing, swallowing food, and sitting down because of beatings suffered eight years earlier
همچنین کیانوری ایده مسلمان شدن طبری را مورد تمسخر قرار میدهد و تمام اعترافات او و خودش در ان زمان را رد میکند.
Kianuri now in "house imprisonment"—was interviewed extensively by Kayhan and Jomhuri-ye Islam .[37] Although the interviews were ostensibly on the collapse of the Soviet Union, Kianuri used the occasion to set the "record straight." He categorically denied that he and his colleagues had confessed to espionage. He rejected the charge that the Tudeh had ever committed "treason." He took issue over the claim that there was a religious revival in the world and made fun of Tabari for claiming to have become a "born-again Muslim."
Kianuri took Stalin to task on two significant issues, however. Stalin, he stressed, had "executed patriotic and well-trained military officers who would have been useful in the war against the foreign invaders." Even worse, he had used "medieval inquisitional methods to extract false confessions." "At the time people believed these confessions. They did not discover the truth until years later." One does not need to be a trained Kremlinologist to realize that Kianuri's real target was not Stalin but someone closer to home.
حتی خاطرات کیانوری هم در خیلی جاها مطالبی به سفارش وزارت اطلاعات گنجانده شده و ارگان رسمی حزب توده (راه توده) در مورد ان میگوید:
با این کتاب و این خاطرات، دو گونه می توان برخورد کرد. یا آن را ندیده گرفت و از کنار آن گذشت و یا بدقت مطالعه کرد و آن نکاتی را که علیرغم همه شرایط نامناسب و در لابلای جملات چنان بیان شده که به سود آگاهی تاریخی است بیرون کشیده و باز انتشار داد. ما برخورد دوم را با این کتاب کرده ایم و بر این باوریم که این برخورد و این انتشار به سود تاریخ ایران، به سود حزب توده ایران و به سود آگاهی نسل جدید چپ ایران است ...
مریم فیروز در جواب انتقاد محمد علی عمویی در مورد خاطرات خود مطابی گفته است که در وبگاه دویچه وله در این آدرس از زبان عمویی آمده:
محمدعلی عمویی: "خود ایشان این را قبول نداشت. یکبار که من به صراحت انتقادهایم را به این کتاب مطرح کردم، به من گفت، عموجان مگر اینها نوشته‌های من هستند که انتقاد می‌کنی؟ این نوشته دیگران است به نام من..."
از همه اینها گذشته وبگاه هومولونوس و نویسنده فاقد صلاحیت ان مقاله که کاربر پوویا در مقاله اورده است از لحاظ معتبر بودن و بیطرفی فاقد اعتبار است، همینکه از اعترافات طبری مثال اورده و با چرندیات دیگر خود در هم امیخته خود گویای این قضیه است. در این مورد منابع معتبرتر وجود دارد مثلا کتاب ابراهامیان که میگوید خسرو روزبه تحت شرایط نامعلومی مورد بازجویی قرار گرفته و اعترافات منتسب به او در کتاب علی زیبایی نوشته شده، علی زیبایی بازجوی اصلی زندانیان توده ای و از شکنجه گران معروف ساواک است و این کتاب نیز تا پیش از انقلاب غیر از خود شاه و ساواک شخصی از وجود ان اطلاع نداشته است، مازیار بهروز در کتاب شورشیان ارمانخواه مینویسد، حتی در این که نویسنده این کتاب علی زیبایی باشد اختلاف نظر وجود دارد و مشخص نیست که او مولف کتاب بوده یا اشخاص دیگری در ساواک به سفارش شاه. بنابراین منتسب کردن قتل محمد مسعود به روزبه نباید به صورت یک واقعیت نوشته شود، بلکه نظر ان کتاب مشکوک است. خسرو روزبه حتی در دفاعیه خود در دادگاه که ماموران ان زمان از ان فیلم گرفتند چیزی در این مورد نمیگوید و شب قبل از اعدامش نیز در یک وصیت نامه هفتاد صفحه ای از حزب دفاع میکند و بازهم در این مورد سخنی به میان نمیاید. به قول کاربر اوژنفر روایات دیگری از این قتل موجود است که ان را به رزم ارا منتسب میکند چنانکه کاربر دانقولا نیز در مورد ترور ناموفق شاه مطالبی در مورد دست داشتن رزم ارا در ان خوانده اند، بنابراین منتسب کردن یک ترور مشکوک و نامعلوم به یک حزب که خود رهبران ان نیز مورد تاییدش قرار نداده اند درست نیست، این که در مقاله زیر بخشی درست شود با نام ترورهای منتسب به حزب (چنانکه الان وجود دارد) درست و دانشنامه ای نیست، برای اینکه وجود چنین زیر بخشی با ان نام این ترورها را بیش از حد مهم جلوه میدهد و این در مقاله کوتاهی مثل این مقاله که به بسیاری موارد دیگر نپرداخته، ناقض اصل بیطرفی خواهد بود. اعترافات طبری و دیگران باید حذف شود چرا که از درجه اعتبار ساقط است و آمدن انها وقتی کامل به این موضوع پرداخته نشده باشد و مثلا در مورد زیبایی، خسرو روزبه و مسائل دیگر مطالبی نیامده باشد خواه ناخواه مقاله را جانبدارانه میکند. --سیمرغ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۱۷ (UTC)پاسخ

در مورد رده پیشنهاداتی در مورد حذف یا انتقال وجود دارد که جا دارد همان جا بحث شود.

اگر مدرکی دارید که این حرف ها در زندان زده شده اند (توجه کنید دقیقا همین حرف ها) آن را در مقاله بیاورید. البته توجه داشته باشید که وقتی منبع بی بی سی است نمی توان تصور کرد که این حرف ها اعترافات زندان است. اگر هر مطلب مستندی هست که مطالب موجود را در می کند آنها را هم در مقاله بیاورید. اگر فکر می کنید مقاله غیر بیطرفانه شده لازم است که مطالب مخالف آورده شود و یا برچسب بی طرفی زده شدو ولی حق حذف به کسی داده نشده است. اگر مطالبی خواهید آورد از نظر حجم از مطالب موجود بیشتر باشد مقاله دوباره جانبدار خواهد شد و من قسمت این طرف را گسترش خواهم داد. من فکر می کنم اگر شیوه نامه ویکی مد نظر ما باشد مشکلی نخواهیم داشت.

پوویا ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۳۴ (UTC)پاسخ

حذف مطالب منبع دار به بهانه جانبدار بودن آنها خلاف قوانین ویکی پدیا است. اگر در شیوه نامه مکانی را میشناسید که به شما جازه این کار را داده باشد به ما نشان دهید. پوویا ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۱۴ (UTC)پاسخ

درمورد منابع نا معتبر و جانبدارانه نوشته شده و قبلا بارها بحث شده، بالا کامل توضیح دادم و در مورد ان اینجا قوانینی وجود دارد، این بی بی سی، بی بی سی هم که شده ورد کلام شما و دائم همه جا تکرارش میکنید، در ویرایش من در مقاله نگاه داشته شده و با ان مشکلی وجود ندارد. درست کردن عنوانهایی با نام ترور محمد مسعود و ...، جانبدارانه است، عرض کردم هنوز مشخص نیست این ترور را چه کسی انجام داده و حتی اگر کتاب زیبایی شکنجه گر ساواک را عین واقعیت فرض کنید، با این فرض این ترور مستقلانه و بدون تایید حزب انجام شده، حتی درست کردن زیر بخشی با نام ادعای ترور مسعود نیز جانبدارانه است، این ترور اتفاق چندان مهم و یا نقطه عطفی در تاریخ حزب نبوده که این طوری با آوردنش در یک بخش جدا در مقاله بزرگش کرد. باید نسبت و وزن مسائل پرداخته شده به مسائل گوناگون مربوط به حزب رعایت شود و مقاله جانبدارانه نوشته نشده باشد و بیش از حد مسئله ای را بزرگ جلوه نداده باشد، این قانون است. --سیمرغ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۸ (UTC)پاسخ

در مورد هر یک از ترور ها سه چهار خط مطلب مستند در مقاله وجود دارد. شما اگر منبعی می شناسید که این ادعا را رد کرده در حد همان سه چهار خط با منبع اضافه کنید تا خوانندگان بدانند کسانی هم هستند که این ادعا ها را تکذیب می کنند (و از آنجا که به قول شما منبعتان معتبر تر است دیگر کسی مطلب روزنامه های منتشر شده در ایران که منبع من هستند را باور نخواهد کرد). اما چون چنین مستندی ندارید بنا به سلیقه خودتان مطالب را حذف می کنید. با دیگر می پرسم در کجای شیوه نامه آمده منبع جانبدار نامعتبر است. حذف مطالب منبع دار خرابکاری است. پوویا ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۴۵ (UTC)پاسخ

با شما بحث کردن فایده ای ندارد. حذف مطلب منبع دار وقتی خرابکاری است که منبع معتبر باشد و همچنین در مقاله به نحود درست و با رعایت وزن بخشهای دیگر مقاله آورده شده باشد. سایت هومولونوس و نویسنده ان بی ارزش و دیدگاه جمهوری اسلامی است، روزنامه کارگزاران، همینطور گفتگو با دختر محمد مسعود و اعترافات زیر شکنجه دیگران هیچکدام معتبر نیستند، و هیچ انسان بیطرفی تاریخچه حزب را بر اساس اینها نمینویسد، مقاله خسرو روزبه را ببینید، به وفور از کتاب آبراهامیان استفاده کرده ام و در مورد زیبایی و کتابش توضیح دادم، پس بیخود نروید هرجا منبر راه بیندازید و به دروغ ادعا نکنید که من منبع معتبر یا مستندی سراغ ندارم، چنانکه بالاتر هم بارها شما را به کتاب ابراهامیان و سایر منابع ارجاع دادم. لازم نیست وقتی مقاله به این کوچکی و خردی است، در مورد روزبه و زیبایی و قتل مشکوک مسعود ان همه مطلب را بیاورم. سو قصد به جان شاه مهمتر بوده و باعث غیر قانونی شدن حزب و تصمیم حزب به فعالیت مخفی شده است، البته بازهم هنگامی که مقاله کامل شد، عنوان ان بخش از مقاله را تغییر خواهم داد و عنوان کلی تر و جامع تری استفاده خواهم کرد. سیمرغ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)پاسخ
با اجازه یک جمله هم از انورخامه ای آوردم. ولی من هم معتقدم توده ای ها تروریست نبودند و یا لااقل سازمانشان اهداف جدی تروریستی نداشته است. --دانقولا ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)پاسخ
من اصلا نمی فهمم که شما با چه چیزی مخالف هستید. در مقاله خسرو روزبه عینا آمده است که او در زندان به این ترور اعتراف کرد و هدفش را نسبت دادن آن به شاه اعلام کرد. اگر فکر می کنید بنویسید این اعتراف در زندان و با شکنجه بوده است چیزی عوض می شود این کار را بکنید ولی توجه داشته باشید که اکثر آدمکشان در ایران تحت همین شرایط اعتراف کرده اند. کسی نمی گوید تروریست بودند یا نبودند بلکه فقط ترورهایی که اعضایشان انجام داده اند باید در مقاله بیاید. پوویا ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۹ (UTC)پاسخ

خوب مطالب روزنامه ها را بیاورید ولی بنویسید که این حرفها چه زمانی و در چه شرایطی زده شده اند. جوری بنویسید که این، تنها نظر موجود در مقاله نباشد. sicaspi ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۳۱ (UTC)پاسخ

دوستان! آخر چرا خود تان را خسته می کنید؟ کار مهمتری ندارید به آن بپردازید؟ حالا که همه شان رفته اند این برچسبها چه سودی دارد؟ sicaspi ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۴۲ (UTC)پاسخ

حرف های روزنامه را من آورده ام. سیمرغ بدون مدرک ادعا می کند که این حرف ها بی اعتبار است و دائما آنها را حذف می کند در حالی که هیچ مدرکی وجود ندارد که خسرو روزبه محمد مسعود را ترور نکرده باشد. زمانی که مدیران ویکی پدیا در این موارد قدرت تصمیم گیری نداشته باشند وقت کاربران اینگونه تلف می شود و شاید لازم باشد کار به بنیاد ویکی کشانده شود. پوویا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۰۴ (UTC)پاسخ

خوب مطالب روزنامه ها را بیاورید ولی بنویسید که این حرفها چه زمانی و در چه شرایطی زده شده اند. جوری بنویسید که این، تنها نظر موجود در مقاله نباشد. مدرك ديگري نداريد؟ sicaspi ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۱ (UTC)پاسخ
من از کجا بدانم که این حرف ها کجا و تحت چه شرایطی زده شده اند. در مدارکی که من دارم چیزی در این مورد گفته نشده است و اساسا فکر نمی کنم اعترافات دروغ به دلیل شکنجه باشند (ولو اینکه برخی موارد و نه همه در زندان اعتراف شده باشد). اما اگر دوستانی که با من مخالف هستند چنین فکر می کنند و مدرکی هم دارد خب چرا آن را زیر مطلب من اضافه نمی کنند. من بارها درخواست کردم که این کار را انجام دهند. پوویا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۵۱ (UTC)پاسخ


پانویس

[ویرایش]
  1. شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر. طرح نو. زمستان ۱۳۷۰
  2. بی بی سی
  3. کارگزاران
  4. اعتماد ملی

پیوندهای خارجی اصلاح شدند (اکتبر ۲۰۱۹)

[ویرایش]

سلام همکاران ویرایشگر.

من به‌تازگی ۱ پیوند خارجی موجود در حزب توده ایران را اصلاح کردم. لطفاً ویرایشم را بازبینی کنید. اگر پرسشی دارید یا می‌خواهید ربات پیوندها یا چند صفحه را نادیده بگیرد، لطفاً این راهنمای ساده را برای دریافت اطلاعات بیشتر ببینید. من تغییرات زیر را انجام دادم:

لطفاً برای اصلاح خطاهای ربات به راهنما مراجعه کنید.

با احترام.—InternetArchiveBot (گزارش اشکال) ‏۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۱:۳۶ (UTC)پاسخ

چرا اسامی بنیانگذران حزب توده را پاک کردید؟

[ویرایش]

جناب @ShawarshShawarsh چرا اسامی بنیانگذران حزب توده را حذف کردید آنهم بدون هیچ توضیحی؟؟؟؟؟!!!! Khosrowparwiz (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۱۴ (UTC)پاسخ

@Khosrowparwiz جای دوازده اسم در لید نیست. افراد اصلی را بازگردانید و باقی را در فهرستی بگنجانید. — Shawarsh (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۱۷ (UTC)پاسخ
نوشته من نبود، ولی این اسامی قبلا به درد تحقیقاتم خورده بود.اگر اطلاعاتی در جای نادرست هست آنها را منتقل کنیم به جای مناسب بهتر از حذف نیست؟ دیتا خیلی مهم هست قدرش را بدانیم Khosrowparwiz (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)پاسخ
@Khosrowparwiz ✓ در بخش «دههٔ ۲۰ و انحلال» قرار دادم. — Shawarsh (بحث) ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۳۳ (UTC)پاسخ
سپاس از مسئولیت پذیری شما و وقتی که میگذارید Khosrowparwiz (بحث) ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۴۸ (UTC)پاسخ