شرق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /شَرق/
اسم
[ویرایش]شرق
- سمتی که خورشید از آن برمیآید؛ اگر رو به شرق بایستی دست راستت رو به جنوب خواهد بود، مشرق، خاور.
- شِرَقْ: در گویش گنابادی صدای برخورد اعضای بدن در هنگام کتک کاری یا ضربه خوردن را گویند، چسپیدن ضربه، اثر کردن ضربهای که زده شده.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین