(Translated by https://www.hiragana.jp/)
آزادسرو: تفاوت میان نسخه‌ها - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد پرش به محتوا

آزادسرو: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Jeepubot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح عنوان بخش پررنگ
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
آزادسرو نام دو تن از [[فهرست شخصیت‌های شاهنامه|شخصیت‌های شاهنامه فردوسی]] است. یکی '''آزادسرو''' دانشمندی در دستگاه [[احمد بن سهل]] حاکم مرو در نیمه دوم قرن سوم هجری در روایات ملی آزادسرو به عنوان منبع سه داستان ذکر شده است.<ref>[[شاهنامه]] و فرهنگ ایران، مجموعه مقالات [[جلال خالقی مطلق]] در [[دانشنامهٔ ایرانیکا]]، انتشارات دکتر [[محمود افشار]] با همکاری [[انتشارات سخن]]، ترجمه فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی، صفحه31</ref>
'''آزادسرو''' از ملازمانِ [[احمد بن سهل مروی|احمد بن سهل]] و معاصر [[فردوسی]] (قرن چهارم هجری) بود. وی نسب خود را به [[سام نریمان]] می‌رسانید و خویشتن را از نوادگان [[رستم]] می‌دانست. <ref>حماسه‌ی ملّی ایران، ص ۶۱</ref> آزادسرو از بزرگ‌ترین راویانی بود که داستان‌های رزمِ رستم را به یاد داشت و کتابی در مورد رزم‌های رستم نوشت. <ref>حماسه‌سرایی درایران، ص ۵۲۶ و ۸۱</ref> فردوسی از او در [[شاهنامه|شاه‌نامه]]، در آغازِ داستانِ کشته‌شدنِ رستم نام برده:
دیگری موبدی در عهد خسرو اول [[انوشیروان]] که یکی از چند تنی بود که بوسیله [[انوشیروان]] برای جستجوی خوابگزار به هر سویی از کشور فرستاده شد.


== آزادسرو از ملازمانِ [[احمد بن سهل مروی|احمد بن سهل]]==
'''آزادسرو''' از ملازمانِ [[احمد بن سهل مروی|احمد بن سهل]] و معاصر [[فردوسی]] (قرن چهارم هجری) بود. وی نسب خود را به [[سام نریمان]] می‌رسانید و خویشتن را از نوادگان [[رستم]] می‌دانست<ref>حماسهٔ ملّی ایران، ص ۶۱</ref>. '''آزادسرو''' از بزرگ‌ترین راویانی بود که داستان‌های رزمِ [[رستم]] را به یاد داشت و کتابی در مورد رزم‌های [[رستم]] نوشت<ref>حماسه‌سرایی در ایران، ص ۵۲۶ و ۸۱</ref>. فردوسی از او در [[شاهنامه|شاه‌نامه]]، در آغازِ داستانِ [[رستم و شغاد]] نام برده:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|یکی پیر بدنام‌اش آزادسرو|که با احمد سهل بودی به مرو}}
{{ب|یکی پیر بُد نامش '''آزادسرو'''|که با [[احمد بن سهل مروی|احمدِ سَهل]] بودی به مرو}}
{{ب|دلی پر ز دانش سری پر سخن |زبان پر ز گفتارهای کهن}}
{{ب|کجا نامه‌ی خسروان داشتی|تن و پیکر پهلوان داشتی}}
{{ب|کجا نامهٔ خسروان داشتی|تن و پیکر پهلوان داشتی}}
{{ب|دلی پر ز دانش سری پر سخن|زبان پر ز گفتارهای کهن}}
{{ب|به سامِ نریمان، کشیدش نژاد|بسی داشتی رزم رستم به یاد}}
{{ب|به [[سامِ نریمان]]، کشیدی نژاد|بسی داشتی رزم [[رستم]] به یاد}}
{{ب|بگویم سخن آنچه زو یافتم|سخن را یک اندر دگر بافتم}}
{{ب|بگویم سخن آنچ ازو یافتم|سخن را یک اندر دگر بافتم<ref>[[شاهنامه فردوسی]]، تصحیح [[جلال خالقی مطلق]]، [[انتشارات سخن]]، صفحه 203</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
[[فردوسی]] آزادسرو را دانش پژوه و هنرمند، گوینده می‌نامد :
{{شعر}}
{{ب|کنون بازگردم به گفتار '''سرو'''|فروزنده [[سهل ماهان]] به مرو}}
{{ب|چنین گوید آن پیر دانش پژوه |هنرمند و گوینده و باشکوه<ref>[[شاهنامه فردوسی]]، بر پایه چاپ مسکو، [[انتشارات هرمس]]، [[داستان رستم و شغاد]]، صفحه 1044</ref>}}


{{پایان شعر}}
چنین به نظر می‌رسد که فردوسی، آزادسرو را دیده، و این داستان را به صورت شفاهی از او شنیده است. <ref>فردوسی و شعر او، ص ۶۶</ref> اما با توجه به زمانی که احمدِ سهل می‌زیسته، بسیار بعید به‌نظر می‌رسد که آزادسرو و فردوسی با هم دیدار کرده باشند. <ref name=autogenerated1>فردوسی و شعر او، ص ۶۷</ref>
چنین به نظر می‌رسد که [[فردوسی]]، '''آزادسرو''' را دیده، و این داستان را به صورت شفاهی از او شنیده است.<ref>فردوسی و شعر او، ص ۶۶</ref> اما با توجه به زمانی که [[احمدِ سهل]] می‌زیسته، بسیار بعید به‌نظر می‌رسد که '''آزادسرو''' و [[فردوسی]] با هم دیدار کرده باشند.<ref name=autogenerated1>فردوسی و شعر او، ص ۶۷</ref>


بنابر گفته‌ٔ [[ذبیح‌الله صفا]]، فردوسی، در به نظم درآوردنِ شاه‌نامه، از کتابی که آزادسرو در باب رزم‌های رستم نگاشته بود، استفاده کرده‌است. <ref>حماسه‌سرایی درایران، ص ۸۱</ref> اما [[مجتبی مینوی]] عقیده داشت نامِ آزادسرو در [[شاهنامه ابومنصوری|شاه‌نامه ابومنصوری]] بوده، و فردوسی بنا به امانت‌داری، این نام را با داستانی که از او در کتاب بوده، در شاه‌نامه‌ی خود آورده است.<ref name=autogenerated1 />
بنابر گفتهٔ [[ذبیح‌الله صفا]]، [[فردوسی]]، در به نظم درآوردنِ شاهنامه، از کتابی که '''آزادسرو''' در باب رزم‌های [[رستم]] نگاشته بود، استفاده کرده‌است.<ref>حماسه‌سرایی در ایران، ص ۸۱</ref> اما [[مجتبی مینوی]] عقیده داشت نامِ '''آزادسرو''' در [[شاهنامه ابومنصوری|شاه‌نامه ابومنصوری]] بوده، و [[فردوسی]] بنا به امانت‌داری، این نام را با داستانی که از او در کتاب بوده، در [[شاهنامه]] خود آورده است.<ref name=autogenerated1 />


به جز داستانِ کشته‌شدنِ رستم در شاه‌نامه‌ی فردوسی، داستانِ دیگری نیز به نام [[داستان شبرنگ|داستانِ شبرنگ]] در دست است، که اصل آن به آزادسرو منسوب است:
به جز داستانِ کشته‌شدنِ [[رستم]] در [[شاهنامه فردوسی]]، داستانِ دیگری نیز به نام [[داستان شبرنگ|داستانِ شبرنگ]] در دست است، که اصل آن به '''آزادسرو''' منسوب است:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|کنون بشنو از گفته‌ی زادسرو|چراغ صف صدر ماهان به مرو}}
{{ب|کنون بشنو از گفتهٔ '''زادسرو'''|چراغ صف صدر ماهان به مرو}}
{{ب|که چون شد به مازندران پور زال|همه دیو را کرد او پای‌مال<ref>حماسه‌سرایی درایران، ص ۳۲۳</ref>}}
{{ب|که چون شد به [[مازندران]] پور [[زال]] |همه دیو را کرد او پای‌مال<ref>حماسه‌سرایی در ایران، ص ۳۲۳</ref>}}
{{پایان شعر}}
==آزادسرو موبد [[انوشیروان]]==
دیگری موبدی در عهد خسرو اول [[انوشیروان]] بود که یکی از چند تنی است که بوسیله [[انوشیروان]] برای جستجوی خوابگزار به هر سویی از کشور فرستاده شد. آزادسرو موبدی بود که به مرو رفت، و در یکی از دبستان‌های شهر مرو [[بوذرجمهر|بوزرجمهر]] خردسال را دید که ادعای خوابگزاری می‌کرد. او را با خود به دربار [[انوشیروان]] برد اینکه آزادسرو در جستجوی خوابگزار به شهر مرو می رود می تواند دلیلی بر این باشد که او خود اهل این شهر بوده و مردم آنجا را می‌شناخته است.<ref>[[شاهنامه]] و فرهنگ ایران، مجموعه مقالات [[جلال خالقی مطلق]] در [[دانشنامهٔ ایرانیکا]]، انتشارات دکتر [[محمود افشار]] با همکاری [[انتشارات سخن]]، ترجمه فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی، صفحه 31</ref>
{{شعر}}
{{ب|به هر سو بشد موبدی کاردان|سواری هشیوار بسیاردان}}
{{ب|یکی از ردان نامش '''آزادسرو'''|ز درگاه کسری بیامد به مرو}}
{{ب|بیامد همه گِرد مرو او بِجُست|یکی موبدی دید با زند و اُست}}
{{ب|همی کودکان را بیاموخت زند|به تندی و خشم و به بانگِ بلند}}
{{ب|یکی کودکی مهتر اندر برش|پژوهنده زند و اُستا سرش}}
{{ب|همی‌خواندندیش [[بوذرجمهر|بوزرجمهر]]|نهاده برآن دفتر از مهر چهر}}
{{ب|عنان را بپیچید موبد ز راه|بیامد بپرسید ازو خواب شاه}}
{{ب|نبیسنده گفت این نه کارمنست|زهر دانشی زند یار منست}}
{{ب|ز موبد چو بشنید [[بوذرجمهر|بوزرجمهر]]|بدو داد گوش و بر افروخت چهر}}
{{ب|بداستاد گفت این شکارِ منست|گزاریدنِ خواب کارِ من‌ست}}
{{ب|یکی بانگ برزد برو مرد اُست|که تو دفتر خویش کردی درست}}
{{ب|فرستاده گفت ای خردمند مرد|مگر داند او، گرد دانا مگرد}}
{{ب|غمی شد ز [[بوذرجمهر|بوزرجمهر]] اوستاد|بگوی آنچ داری بدو گفت یاد}}
{{ب|نگویم من این گفت جز پیش شاه|بدانگه که بنشاندم پیش گاه}}
{{ب|.|...}}
{{ب|بدو گفت کای شاه نوشین‌روان|تویی خفته بیدار و دولت جوان}}
{{ب|برفتم ز درگاه شاها به مرو|بگشتم چُن اندر گلستان تذرو}}
{{ب|ز فرهنگیان کودکی یافتم|بیاوردم و تیز بشتافتم}}
{{ب|بگفت آن سخن کز لب او شنید|ز مار سیاه آن شگفتی که دید<ref>[[شاهنامه فردوسی]]، تصحیح [[جلال خالقی مطلق]]، [[انتشارات سخن]]، جلد دوم، صفحه ۶۶۱،</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۲۴: خط ۵۵:


== منابع ==
== منابع ==
* مینوی، مجتبی. ''فردوسی و شعر او''. تهران: انتشارات معین ۱۳۸۵. ISBN 964-7603-68-1
* مینوی، مجتبی. ''فردوسی و شعر او''. تهران: انتشارات معین ۱۳۸۵. {{شابک|964-7603-68-1}}
* صفا، ذبیح‌الله. ''حماسه سرایی در ایران'' . چاپ هفتم، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر ۱۳۸۴. ISBN 964-00-0635-1
* صفا، ذبیح‌الله. ''حماسه سرایی در ایران''. چاپ هفتم، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر ۱۳۸۴. {{شابک|964-00-0635-1}}
* نولدکه، تئودور. ''حماسهٔ ملّیِ ایران''. مترجم: بزرگ علوی. تهران: موسسهٔ انتشارات نگاه، ۱۳۸۴. ISBN 964-6736-79-3
* نولدکه، تئودور. ''حماسهٔ ملّیِ ایران''. مترجم: بزرگ علوی. تهران: مؤسسهٔ انتشارات نگاه، ۱۳۸۴. {{شابک|964-6736-79-3}}
{{فردوسی}}


[[رده:شاهنامه‌شناسی]]
[[رده:شاهنامه‌شناسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۱

آزادسرو نام دو تن از شخصیت‌های شاهنامه فردوسی است. یکی آزادسرو دانشمندی در دستگاه احمد بن سهل حاکم مرو در نیمه دوم قرن سوم هجری در روایات ملی آزادسرو به عنوان منبع سه داستان ذکر شده است.[۱] دیگری موبدی در عهد خسرو اول انوشیروان که یکی از چند تنی بود که بوسیله انوشیروان برای جستجوی خوابگزار به هر سویی از کشور فرستاده شد.

آزادسرو از ملازمانِ احمد بن سهل

[ویرایش]

آزادسرو از ملازمانِ احمد بن سهل و معاصر فردوسی (قرن چهارم هجری) بود. وی نسب خود را به سام نریمان می‌رسانید و خویشتن را از نوادگان رستم می‌دانست[۲]. آزادسرو از بزرگ‌ترین راویانی بود که داستان‌های رزمِ رستم را به یاد داشت و کتابی در مورد رزم‌های رستم نوشت[۳]. فردوسی از او در شاه‌نامه، در آغازِ داستانِ رستم و شغاد نام برده:

یکی پیر بُد نامش آزادسروکه با احمدِ سَهل بودی به مرو
دلی پر ز دانش سری پر سخن زبان پر ز گفتارهای کهن
کجا نامهٔ خسروان داشتیتن و پیکر پهلوان داشتی
به سامِ نریمان، کشیدی نژادبسی داشتی رزم رستم به یاد
بگویم سخن آنچ ازو یافتمسخن را یک اندر دگر بافتم[۴]

فردوسی آزادسرو را دانش پژوه و هنرمند، گوینده می‌نامد :

کنون بازگردم به گفتار سروفروزنده سهل ماهان به مرو
چنین گوید آن پیر دانش پژوه هنرمند و گوینده و باشکوه[۵]

چنین به نظر می‌رسد که فردوسی، آزادسرو را دیده، و این داستان را به صورت شفاهی از او شنیده است.[۶] اما با توجه به زمانی که احمدِ سهل می‌زیسته، بسیار بعید به‌نظر می‌رسد که آزادسرو و فردوسی با هم دیدار کرده باشند.[۷]

بنابر گفتهٔ ذبیح‌الله صفا، فردوسی، در به نظم درآوردنِ شاهنامه، از کتابی که آزادسرو در باب رزم‌های رستم نگاشته بود، استفاده کرده‌است.[۸] اما مجتبی مینوی عقیده داشت نامِ آزادسرو در شاه‌نامه ابومنصوری بوده، و فردوسی بنا به امانت‌داری، این نام را با داستانی که از او در کتاب بوده، در شاهنامه خود آورده است.[۷]

به جز داستانِ کشته‌شدنِ رستم در شاهنامه فردوسی، داستانِ دیگری نیز به نام داستانِ شبرنگ در دست است، که اصل آن به آزادسرو منسوب است:

کنون بشنو از گفتهٔ زادسروچراغ صف صدر ماهان به مرو
که چون شد به مازندران پور زال همه دیو را کرد او پای‌مال[۹]

آزادسرو موبد انوشیروان

[ویرایش]

دیگری موبدی در عهد خسرو اول انوشیروان بود که یکی از چند تنی است که بوسیله انوشیروان برای جستجوی خوابگزار به هر سویی از کشور فرستاده شد. آزادسرو موبدی بود که به مرو رفت، و در یکی از دبستان‌های شهر مرو بوزرجمهر خردسال را دید که ادعای خوابگزاری می‌کرد. او را با خود به دربار انوشیروان برد اینکه آزادسرو در جستجوی خوابگزار به شهر مرو می رود می تواند دلیلی بر این باشد که او خود اهل این شهر بوده و مردم آنجا را می‌شناخته است.[۱۰]

به هر سو بشد موبدی کاردانسواری هشیوار بسیاردان
یکی از ردان نامش آزادسروز درگاه کسری بیامد به مرو
بیامد همه گِرد مرو او بِجُستیکی موبدی دید با زند و اُست
همی کودکان را بیاموخت زندبه تندی و خشم و به بانگِ بلند
یکی کودکی مهتر اندر برشپژوهنده زند و اُستا سرش
همی‌خواندندیش بوزرجمهرنهاده برآن دفتر از مهر چهر
عنان را بپیچید موبد ز راهبیامد بپرسید ازو خواب شاه
نبیسنده گفت این نه کارمنستزهر دانشی زند یار منست
ز موبد چو بشنید بوزرجمهربدو داد گوش و بر افروخت چهر
بداستاد گفت این شکارِ منستگزاریدنِ خواب کارِ من‌ست
یکی بانگ برزد برو مرد اُستکه تو دفتر خویش کردی درست
فرستاده گفت ای خردمند مردمگر داند او، گرد دانا مگرد
غمی شد ز بوزرجمهر اوستادبگوی آنچ داری بدو گفت یاد
نگویم من این گفت جز پیش شاهبدانگه که بنشاندم پیش گاه
....
بدو گفت کای شاه نوشین‌روانتویی خفته بیدار و دولت جوان
برفتم ز درگاه شاها به مروبگشتم چُن اندر گلستان تذرو
ز فرهنگیان کودکی یافتمبیاوردم و تیز بشتافتم
بگفت آن سخن کز لب او شنیدز مار سیاه آن شگفتی که دید[۱۱]

پانویس

[ویرایش]
  1. شاهنامه و فرهنگ ایران، مجموعه مقالات جلال خالقی مطلق در دانشنامهٔ ایرانیکا، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن، ترجمه فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی، صفحه31
  2. حماسهٔ ملّی ایران، ص ۶۱
  3. حماسه‌سرایی در ایران، ص ۵۲۶ و ۸۱
  4. شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، صفحه 203
  5. شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، داستان رستم و شغاد، صفحه 1044
  6. فردوسی و شعر او، ص ۶۶
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ فردوسی و شعر او، ص ۶۷
  8. حماسه‌سرایی در ایران، ص ۸۱
  9. حماسه‌سرایی در ایران، ص ۳۲۳
  10. شاهنامه و فرهنگ ایران، مجموعه مقالات جلال خالقی مطلق در دانشنامهٔ ایرانیکا، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن، ترجمه فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی، صفحه 31
  11. شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه ۶۶۱،

منابع

[ویرایش]