(Translated by https://www.hiragana.jp/)
امیرخسرو دهلوی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد پرش به محتوا

امیرخسرو دهلوی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو توسط مردان جوان احاطه شده‌است. مینیاتوری از یک نسخه خطی مجلس العشاق سروده حسین بایقرا
امیرخسرو توسط مردان جوان احاطه شده‌است. مینیاتوری از یک نسخه خطی مجلس العشاق سروده حسین بایقرا
نام اصلی
حکیم ابوالحسن یمین‌الدین بن سیف‌الدین محمود
زاده۶۳۲ خورشیدی
۶۵۱
پتیالی، هندوستان
درگذشته۷۰۳ خورشیدی
۷۲۵
دهلی، هندوستان
آرامگاهدر مجموعه درگاه نظام‌الدین اولیاء، دهلی
لقبسعدی هند
تخلص«سلطانی»، «طوطی»
زمینه کاریشعر
سبک نوشتاریعراقی
سال‌های فعالیتغزل، قوالی، رباعی
کتاب‌هاثمانیهٔ خسرویه
دیوان اشعاردیوان امیر خسرو

حکیم ابوالحسن یمین‌الدین بن سیف‌الدین محمود معروف به امیرخسرو دهلوی[۱] (زادهٔ ۶۵۱ در پتیالی، هند – درگذشتهٔ ۷۲۵ هجری قمری در دهلی) شاعر پارسی‌گوی هندوستان بود.[۲][۳][۴][۵] او یکی از دو شاعر مهم اوایل قرن هشتم است که سایر سخنوران پارسی‌گوی هند را تحت‌الشعاع قرار دادند و در ادوار بعد هم نفوذی دامنه‌دار در میان شعرای ایران و هند داشتند. آن دو امیرخسرو، و حسن دهلوی بودند.[۶] امیرخسرو به زبان‌های فارسی، عربی، ترکی و سانسکریت چیرگی داشت و به سعدی هند معروف بود و او در اوایل حال به «سلطانی»[۷] و سپس به «طوطی» تخلص می‌کرد.

او را اساس گذار ادبیات اردو می‌دانند. امیر خسرو در موسیقی نیز مشهور است و ایجاد سبک قوالی را به او نسبت می‌دهند.[۸] به یک احتمال بسیار قوی، امتیاز ابداع «طبله[۹]» نیز از آنِ امیر خسرو است. شاید به همین دلیل، بر آرام‌گاهش که در جوار پیر و مرادش نظام‌الدین اولیا در دهلی قرار دارد، همیشه گروه‌های قوالی به غزل‌خوانی و طبله‌نوازی می‌پردازند. البته ایجاد آلهٔ معروف موسیقی «سه‌تار یا سی‌تار[۱۰]» و تصنیف‌ها و سبک‌های دیگر موسیقی را نیز به او نسبت داده‌اند.

زندگی

ابوالحسن امیرخسرو دهلوی شاعر و عارف نامدار پارسی گوی هندوستان در سال ۶۳۲ خورشیدی (۶۵۱ قمری) در پتیالی هند زاده شد و به سال ۷۰۳ خورشیدی (۷۲۵ قمری) در دهلی درگذشت. او ترک‌تبارِ هندی‌زاد بود و کلمات ترکی و هندی در اشعار وی بسیارند.[۱۱][۱۲] پدرش امیر سیف‌الدین محمود یکی از امرا،[۱۳][۱۴] میرزاده[۴] و افسران اهالی لاچینِ در نواحی بلخ بود که هنگام یورش مغولان به هندوستان گریخت و در آن‌جا با زنی اهل دهلی ازدواج کرد و به دربار شمس‌الدین التتمش، پادشاه دهلی راه یافت. امیرخسرو مانند پدر که سمت امیرالامرایی داشت در دربار، بزرگی و سروری یافته بود و زمانی در درگاه جلال‌الدین فیروز شاه جایگاهی داشت و لقب امیری گرفت.[۵][۳][۱۵][۱۶]

وی دوران کودکی و نوجوانی را با فراگرفتن زبان و ادب فارسی در دهلی گذراند و پس از چندی در محضر یکی از بزرگ‌ترین و مشهورترین مشایخ و عارفان دوران، یعنی شیخ نظام‌الدین محمد بن احمد دهلوی معروف به نظام الدین اولیا، شاگردی کرد. امیرخسرو برای پیر و مراد خود احترام فراوان قایل بود و با وجود این که دایم در خدمت پادشاهان و فرمانروایان بود، هیچ‌گاه از میزان ارادت و توجه او نسبت به شیخ کاسته نشد. امیر نیز مانند استاد خود پیرو سلسلهٔ عرفان چشتیه بود. شیخ نیز خسرو را گرامی می‌داشت. با حسن دهلوی شاعر نامدار پارسی‌زبان هند از طریق همین شیخ آشنا شد و بین آن دو دوستی عمیقی برقرار بود.

مدت کوتاهی پس از درگذشتِ نظام‌الدین اولیاء، امیر خسرو نیز در سال ۷۰۴ (۷۲۵ قمری) درگذشت و نزدیک آرامگاه شیخ به خاک سپرده شد. آرامگاه او در یکی از محله‌های شلوغ و پرتراکم دهلی که بنام نظام‌الدین اولیاء معروف است و نزدیک به ایستگاه قطار شهری بمبئی به نام ایستگاه قطار نظام‌الدین و در نزدیکی آرامگاه همایون واقع شده میزبان جمع کثیری از مردم و زیارتگاه مسلمانان و اهل تصوف است.

مقبرهٔ امیر خسرو دهلوی در مجموعهٔ درگاه نظام‌الدین اولیا، دهلی، هندوستان

تأثیر و تأثرات

امیرخسرو به سبب آشنایی با زبان‌های فارسی، ترکی، عربی و هندی اطلاعات نسبتاً خوبی داشت و اشعار فراوانی در زمینه‌های مختلف سروده‌است. موسیقی هندی و ایرانی را به‌خوبی می‌شناخت. شعرش لحن و لطافتی خاص دارد و چون ترک‌نژاد و هندی‌زاد بود کلمات ترکی و هندی نیز در شعر او دیده می‌شود[۱۷] و می‌توان «سبک وی را طلیعهٔ سبک هندی به‌شمار آورد».[۱۸]

وی در غزل‌سرایی پیرو سعدی بود و غالباً مضامین عشقی و مسایل عرفانی را به زبان ساده و پرسوز در بحرهای کوتاه و لطیف بیان کرده[۱۹] و از الفاظ و معانی شاعران متصوف ایرانی سود می‌جست. خمسه‌اش از خمسه‌های تمام مقلدین نظامی نسبتاً بهتر و برتر است[۲۰][۲۱] و او در اشعارش نظامی را به‌عنوان استادی مسلط به فن ستوده‌است:

نظامی که‌استاد این فن وی استدر این بزمگه شمع روشن وی است
ز ویرانهٔ گنجه شد گنج سنجرسانید گنج سخن را به پنج
چو خسرو به آن پنج هم‌پنجه شدوز آن بازوی فکرتش رنجه شد

امیرخسرو با سنایی و خاقانی نیز الفتی داشته‌است و در قصاید که از غزل‌هایش متین‌تر است[۲۲] از سخنگویان بزرگ مانند کمال‌الدین اسماعیل و خاقانی و انوری پیروی کرده‌است.[۲۳] به‌عنوان نمونه به اقتفای «مرآه النظر» خاقانی قصیدهٔ «مرآه الصفا» را ساخته‌است که از همان روزها در میان اهل ادب شهرتی یافته و بعضی از دیگر شاعران هم از آن پیروی کرده‌اند. قصیدهٔ خاقانی چنین آغاز می‌شود:[۲۴]

دل من پیر تعلیم است و من طفل زباندانشدم تسلیم سرعشر و سر زانو دبستانش

و مطلع «مرآه الصّفا» ی امیرخسرو:

دلم طفل است و پیر عشق استاد زباندانشسواد الوجه سَبق و مسکنت کنج دبستانش

شاعران فراوانی از سبک و شیوه و به‌خصوص ابداعات و نوآوری‌های امیرخسرو پیروی کرده‌اند. در میان شعرای ایران نیز نفوذ داشته و بسیاری از آن‌ها مخصوصاً در حکایات و مثنویات عشق‌انگیز سبک او را تقلید کرده‌اند.[۲۵] با توجه به بعضی از غزل‌های حافظ، مشخص می‌شود که وی با اشعار و غزلیات خسرو آشنایی داشته و تا حدی تحت تأثیر او بوده‌است. آورده‌اند که نورالدین عبدالرحمان جامی (درگذشته ۸۹۸ هـ. ق) بیش از دیگر شاعران ایرانی، با امیرخسرو دهلوی و آثار او انس و الفت داشته و «همیشه آرزوی جامی آن بوده‌است که به پای او برسد».[۲۶] در کار و حال هر دو مشابهت‌ها و همانندی‌های قابل‌ملاحظه‌است که عبارتند از:

  • هر دو در حیات هنری خود، معطوف به گذشته‌اند.
  • هر دو دیوان خود را به چند بخش تقسیم کرده‌اند.
  • امیرخسرو در منظومهٔ قران السعدین عناوین فصول و ابواب کتاب را به صورت قصیده‌ای موزون مرتب نموده، جامی نیز بسیاری از عناوین قصاید خود را موزون کرده‌است.
  • هر دو اثر منثور پدیدآورده‌اند.
  • هر دو با تصوّف رابطه دارند.

جامی معتقد است: «امیرخسرو دهلوی در شعر متفنّن است و قصیده و غزل و مثنوی را ورزیده و همه را به کمال رسانیده، تتبع خاقانی می‌کند؛ هر چند به قصیدهٔ او نرسیده، اما غزل را از وی درگذرانیده. غزل‌های او به واسطهٔ معانی آشنا که ارباب عشق و محبت برحسب ذوق و وجدان خود آن را درمی‌یابند، مقبول همه‌کس افتاده‌است. خمسهٔ نظامی را کسی به از وی جواب نداده‌است؛ و ورای آن مثنوی‌های دیگر دارد.»[۲۷] هرچند ممکن است سخن جامی با توجه به بعضی از معیارهای امروزین نقد ادبی، سخن کلی تلقی شود و بعضی از اجزای آن به‌خصوص آنچه دربارهٔ غزل امیرخسرو و خاقانی است، قابل تأمّل باشد.

یان ریپکا دربارهٔ خمسه امیرخسرو معتقد است: اهمیت آثار امیرخسرو در ادبیات فارسی از این جهت چشمگیر است که در خمسهٔ او داستان‌های رمانتیک برجسته و اشعار حماسی ممتازی دیده می‌شود که موضوع‌های آن‌ها را از نظامی اقتباس کرده‌است. شاعر کم و بیش، رویدادها را به شکل‌های گوناگون تصویر کرده و چنان با سخنوری و بلاغت موضوع‌ها را پرورانده که گویی در مهارت و استادی دست کمی از نظامی نداشته‌است؛ اما او به ژرفای فلسفه زندگی و مسایل حاد اجتماعی توجهی نکرده در عین حال تردیدی نیست که این تنزل سطح با سلیقهٔ مردم زمان خسرو هماهنگ بوده‌است.

آثار

صحنهٔ دیدار اسکندر مقدونی از افلاطون، از کتاب خمسهٔ نظامی امیر خسرو دهلوی

در تذکره‌ها دربارهٔ تعداد آثار امیر خسرو روایت‌های اغراق‌آمیزی نقل کرده‌اند و از قول او نوشته‌اند که شمار اشعارش از چهارصدهزار بیت بیشتر است. آثار منظوم فارسی او عبارت است از:

  • دیوان امیر خسرو، شامل پنج دفتر، هر یک دارای دیباچه‌ای متضمّن سوانح عمر و نکاتی در اسلوب شعری او به قلم خود شاعر؛ بدین قرار:
    • تحفةالصّغر: سروده‌های شانزده تا نوزده سالگی، شامل قصیده‌ها، غزل‌ها، ترجیع‌بندها و زندگینامهٔ مشروح شاعر؛
    • وسط‌الحیوة: سروده‌های شاعر از بیست تا حدود ۳۲ سالگی، شامل قصیده‌ها، ترجیع‌بندها، قطعه‌ها، غزل‌ها و رباعی‌ها. قصیده‌های این دیوان در ستایش و مراثی «نظام‌الدین اولیاء»، «علاء الدّین محمّد» و «معزّالدّین کیقباد» است؛
    • غرّةالکمال: سروده‌های ۳۴ تا ۴۳ سالگی او، شامل قصیده‌ها، ترجیع‌بندها و قطعه‌ها، با مقدمه‌ای مبسوط که در آن شرح زندگانی او به تفصیل آمده‌است؛
    • بقیة نقیّه: سروده‌های دوران پیری شاعر، شامل قصیده‌ها، ترجیع‌بندها، رباعی‌ها و یک مثنوی کوتاه. این دیوان حاوی مدایحی است دربارهٔ «علاءالدّین محمدشاه»، پسر او، بعضی امیران دیگر و نیز مرثیه‌ای در مرگ محمدشاه؛
    • نهایةالکمال: سروده‌های واپسین سال‌های حیات شاعر، مشتمل بر ترجیع‌بند، مثنوی، رباعی، غزل و نیز قصیده‌هایی در مدح «سلطان غیاث‌الدین» و مرثیهٔ «سلطان قطب‌الدین مبارکشاه».
  • دیوان غزلیات، که چند بار جمع‌آوری شده و در هند و پاکستان به چاپ رسیده‌است. نخستین چاپ آن در ۱۸۷۱ م؛ و بار دوم در ۱۳۹۲ هجری در لاهور منتشر شد. دیوان امیر خسرو بارها در هند و ایران تصحیح و چاپ شده‌است.
  • ثمانیهٔ خسرویه: امیر خسرو دهلوی بزرگ‌ترین نمایندهٔ ادبیات فارسی‌زبان هند و نخستین ادامه‌دهندهٔ مکتب ادبی نظامی گنجوی است. او به نظامی گنجوی اعتقادی تام داشت و به تقلید و در جواب خمسهٔ نظامی خمسه‌ای ساخته‌است شامل:
  • امیرخسرو دارای تصنیف‌ها و منظومه‌های دیگری نیز به شرح زیر است:
    • قران‌السعدین: مجموعه‌ای از یک سلسله تشبیهات عالی قلمی است که مسایل و موضوعات مختلف را مجسم می‌سازد. به‌علاوه، دو نکتهٔ کاملاً بکر را از اشعار امیر خسرو برای ما روشن می‌کند:
  1. اشعاری با یک‌وزن و قافیه که برای عنوان فصول مختلف بسیار مناسبند و می‌توان آن‌ها را به صورت قصیده به یکدیگر مرتبط ساخت.
  2. تعدادی غزل که احساسات فصول را قبل از ذکر آن منعکس می‌سازد و در عین حال دارای حالت یکنواختی وزن مثنوی نیست.[۲۸]

نمونه اشعار

نمونه شعری امیر خسرو دهلوی
ای زلف چلیپای تو غارتگر دین‌هاوی کرده گمانِ دهنت دفع یقین‌ها
زینسان که بکشتی به شکر خنده جهانیخواهم که به دندان کشم از لعل تو کین‌ها
گر مهر گیا بایدت ای دوست طلب کنهر جا که چکد آب دو چشمم به زمین‌ها
دشوار رود مهر تو از سینهٔ خسرومانده‌است چو نقشی که بماند به نگین‌ها
***
بیم است که سودایت دیوانه کند ما رادر شهر به بدنامی افسانه کند ما را
من می‌زدهٔ دوشم شاید که خیال توامروز به یک ساغر مستانه کند ما را
***
کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت؟که ناز و شوخیت از بهر جان ما آموخت؟
جراحت جگر خستگان چه می‌پرسی؟ز غمزه پرس که این شوخی از کجا آموخت؟
***
بشکافت غم این جان جگرخواره ما رایا رب، چه وبال آمده سیاره ما را
رفتند رفیقان دل صدپاره ببردندکردند رها دامن صدپارهٔ ما را
***
آورده‌ام شفیع دل زار خویش راپندی بده دو نرگس خون‌خوار خویش را
ای دوستی که هست خراش دلم از تومرهم نمی‌دهی دل‌افکار خویش را
آزاد بنده‌ای که به پایت فتاد و مردوآزاد کرد جان گرفتار خویش را
بنمای قد خویش که از بهر دیدنتتربر کنیم بخت نگونساز خویش را
سرها بسی زدی سر من هم زن از طفیلاز سر رواج ده روش کار خویش را
دشنام از زبان توأم می‌کند هوستعظیم کن به این قدری یار خویش را
***
ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جداچون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداعمن جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

جستارهای وابسته

پی‌نوشت

  1. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  2. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ نرگس جهان، شخصیت امیر خسرو دهلوی در نظر تذکره‌نویسان و دیگران (قند پارسی، شمارهٔ 22، تابستان 1382دهلی)، ص78.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران (ج۳ بخش۲) تهران، ۱۳۶۹، ص۷۷۳
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ سید نورالحسن عابدی، احوال و آثار امیر خسرو (مقدمهٔ کلیات غزلیات خسرو)، لاهور، 1972، ص57.
  6. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  7. خود شاعر در تحفة الصغر گوید:
    گرچه این از قضای یزدانی استپتیالی چه جای سلطانی است
    نیز رجوع شود به فهرست نسخ فارسی موزهٔ بریتانی تألیف ریو (ج۲، ص۶۰۹)
  8. «qawwali».
  9. «Tabla».
  10. ادبیات دری صنف نهم، ص 28.
  11. روز، اطلاعات (۲۰۱۹-۰۴-۲۳). «در جست‌وجوی‌شناس‌نامهٔ اصلی امیر خسرو». اطلاعات روز. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۹-۲۹.
  12. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  13. محمد صادق دهلوی کشمیری همدانی، کلمات الصادقین (تذکرهٔ صوفیان مدفون در دهلی تا سال ۱۰۲۳)، ص۸۱.
  14. توفیق سبحانی، تاریخ ادبیات ایران، انتشارات پیام نور، ص ۱۴۴.
  15. شریف حسین قاسمی، عرفا و شعرای چند از بلخ در هند (قند پارسی، شمارهٔ 32، زمستان 1384 دهلی)، ص 13.
  16. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران (ج3 بخش2) تهران، 1369، ص773.
  17. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  18. محمد معین، «امیرخسرو دهلوی»، ص۱۲.
  19. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  20. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  21. محمد معین، «امیرخسرو دهلوی، ص۱۹. بایسنغر خمسه‌اش را بر خمسهٔ نظامی تفضیل داده‌است (تذکرهٔ دولتشاه، ص۳۴۰)
  22. محمد معین، «امیرخسرو دهلوی»، ص۱۳.
  23. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  24. خاقانی، دیوان خاقانی، ۲۰۹.
  25. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  26. سعید نفیسی، مجلهٔ ارمغان شمارهٔ ۸–۹، سال ۱۳۰۸، ص۵۷۴.
  27. جامی، بهارستان، ۱۰۶.
  28. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  29. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  30. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.

منابع

  • سدارنگانی، هرومل (۱۳۴۵). پارسی‌گویان هند و سند. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
  • فرهنگ فارسی معین، جلد پنجم، اعلام
  • دیوان خاقانی، به کوشش دکتر ضیاءالدین سجادی، کتابفروشی زوّار، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۲.
  • دیوان خواجو، به تصحیح احمد سهیلی خوانساری، انتشارات پاژنگ، تهران، ۱۳۶۹.
  • با کاروان حله، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات علمی، چاپ ششم، ۱۳۷۰.
  • بهارستان، مولانا عبدالرحمان جامی، به تصحیح اسماعیل حاکمی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۶۷.
  • تاریخ ادبیات در ایران (جلد سوم)، ذبیح‌الله صفا، انتشارات فردوسی، چاپ سوم، ۱۳۶۳.
  • تاریخ فیروزشاهی، ضیاءالدین بَرَنی، به تصحیح شیخ عبدالرشید، علیگر، ۱۹۵۷م.
  • تکمله نفحات الانس، عبدالغفور لاری، با تصحیح و توضیح محمود عابدی، جام گل، تهران، ۱۳۸۰.
  • جامی (نورالدین عبدالرحمن جامی)، علی اصغر حکمت، انتشارات توس، ۱۳۶۳.
  • خمسه المتحیرین، امیرعلی شیرنوایی، ترجمه نخجوانی، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، مجموعه حکمت (شماره۱۱۱).
  • دیوان کامل جامی، ویراسته هاشم رضی، انتشارات پیروز، بی تا.
  • سیرالاولیاء، سید محمدبن علوی کرمانی (= میرخورد)، اسلام‌آباد، ۱۳۵۷.
  • سیری در شعری فارسی، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات نوین، ۱۳۶۳.
  • شعرالعجم، شبلی نعمانی، ترجمه فخر داعی گیلانی، دنیای کتاب، تهران.
  • کلیات جامی، نسخه عکسی، شماره ۱۶–۲۲۰۵، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
  • کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، امیرکبیر، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۶۷.
  • مکارم الاخلاق (شرح احوال و زندگانی امیرعلی شیرنوایی)، خواندمیر، با مقدمّه، تصحیح و تحقیق محمداکبر عشیق، مرکز نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۸.
  • لیلی و مجنون، مکتبی شیرازی، به اهتمام و تصحیح اسماعیل اشرف، کتاب فروشی محمدی شیراز، ۱۳۴۳.
  • مرزبان نامه، سعدالدین وراوینی، به تصحیح محمد روشن، تهران، نشر نو، چاپ دوم، ۱۳۶۷.
  • مطلع الانوار، امیرخسرو دهلوی، با تصحیح و مقدمه طاهراحمد اوغلی محرم اوف، مسکو، ۱۹۷۵ م.
  • فوایدالفؤاد، (ملفوظات خواجه نظام الدین اولیاء)، خواجه حسن دهلوی، تصحیح محمدلطیف ملک، افست تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۷۷.
  • نفحات الانس، نورالدین عبدالرحمان جامی، با مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمود عابدی، انتشارات اطلاعات، چاپ چهارم، ۱۳۸۲.
  • هفت اورنگ، نورالدین عبدالرحمان جامی، به تصحیح و مقدمه آقا مرتضی مدرّس گیلانی، کتابفروشی سعدی، تهران.

پیوند به بیرون